English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
connect U مربوط کردن
connects U مربوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
tailor U برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailors U برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
relay U ربط دادن مربوط کردن
relayed U ربط دادن مربوط کردن
relays U ربط دادن مربوط کردن
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
allude U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
access procedures U روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
emunctory U مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
job to job transition U فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
precipitative U مربوط به تعجیل کردن
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
to shoot oneself in the foot <idiom> U بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح]
Other Matches
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
apposite U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
lineal U مربوط به خط
eight bit system U مربوط به یک
pertinent U مربوط
proper U مربوط
curatorial U مربوط به
vespertinal U مربوط به شب
irrelevant U نا مربوط
relevant U مربوط
germane U مربوط
for U مربوط به
coherent U مربوط
pertinent U مربوط به
coordinate U مربوط
correspondents U مربوط به
as for U مربوط به
related U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
pertaining U مربوط به
correspondent U مربوط به
pertinenet U مربوط
caprine U مربوط به بز
affined U مربوط
condequent U مربوط
quadrantal U مربوط به تراز
ameboid U مربوط به امیب
coherently U بطور مربوط
expiratory U مربوط به زفیر
pyric U مربوط به سوختن
pyrotechnic U مربوط به فن اتشبازی
amebic U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
amazonian U مربوط به امازونها
analitical U مربوط به تجزیه
ameban U مربوط به امیب
faunae U مربوط به جانوران
material U مربوط جسم
aluminous U مربوط به الومینیوم
filiate U مربوط ساختن
ammino U مربوط به امونیاک
aguish U مربوط به تب و لرز
fistulous U مربوط به ناسور
verbs U مربوط به صدا
verb U مربوط به صدا
affiliating U مربوط ساختن
womanish U مربوط به زن یا زنان
Hellenic U مربوط به یونان
affiliates U مربوط ساختن
affiliated U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
as to U عطف به مربوط به
retired U مربوط به بازنشستگی
astro U مربوط به نجوم
vermian U مربوط به کرم
versicular U مربوط به ایات
vespertine U مربوط به شب شبانه
villatic U مربوط به دهکده
vindicative U مربوط به توجیه
budgetary U مربوط به بودجه
senile U مربوط به پیری
electrically U مربوط به الکتریسیته
materials U مربوط جسم
occupational U مربوط به شغل
weaponary U مربوط به اسلحه
feminine U مربوط به جنس زن
my U مربوط بمن
nuclear U مربوط به اتمی
thematic U مربوط بموضوع
congressional U مربوط به کنگره
archival U مربوط به بایگانی
sartorial U مربوط به خیاطی
organizational U مربوط به سازمان
anglian U مربوط به نژاد
zibelline U مربوط به سمور
yester U مربوط به دیروز
arteriovenous U مربوط به رگها
arithmeticlal U مربوط به حساب
shipboard U مربوط به ناو
postal U مربوط به پست
sensorimotor U مربوط به حس حرکت
woodsy U مربوط به جنگل
arbitrative U مربوط بحکمیت
arbitral U مربوط به حکمیت
histrionic U مربوط به نمایش
anent U در مشارکت با مربوط به
agrologic U مربوط بخاکشناسی
familial U مربوط به خانواده
municipal U مربوط به شهرداری
mechanical U مربوط به ماشین ها
hydrostatic U مربوط به فشار اب
attached U مربوط متعلق
valedictory U مربوط به خداحافظی
military U مربوط به نظام
self- U مربوط به خود
vehicular U مربوط به خودرو
facial U مربوط به صورت
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
dependent U مربوط محتاج
hydropic U مربوط به استسقاء
hominoid U مربوط به بشر
sales U مربوط به فروش
futuristic U مربوط به اینده
ghostly U مربوط به روح
horsy U مربوط به اسب
bear U مربوط بودن
bears U مربوط بودن
hydrographic U مربوط به اب نگاری
outbound U مربوط به خارج
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
textual U مربوط به متن یا نص
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
irrelative U نا مربوط مطلق
nautical U مربوط به کشتیرانی
operatic U مربوط به اپرا
fractional U مربوط به بخشهایی
fractional U مربوط به بخشها
thermal U مربوط به گرما
nasal U مربوط به بینی
inspectional U مربوط به بازرسی
climatic U مربوط به اب وهوا
janitorial U مربوط به فراشی
communist U مربوط به کمونیسم
American U مربوط بامریکا
Americans U مربوط بامریکا
larcenous U مربوط به دزدی
concerns U مربوط بودن به
concern U مربوط بودن به
logistical U مربوط به لجستیک
immunologic U مربوط به مصونیت
avuncular U مربوط بدایی
circumstantial U مربوط به موقعیت
communists U مربوط به کمونیسم
insurrectional U مربوط به شورش
metabolical U مربوط به متابولیزم
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
genethliac U مربوط به طالع
glossal U مربوط به زبان
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
acetarious U مربوط به سالاد
aesthetic U مربوط به علم
aesthetically U مربوط به علم
pertian U مربوط بودن
pertain to U مربوط بودن به
ceremonial U مربوط به جشن
ceremonials U مربوط به جشن
garlicky U مربوط به سیر
gallinaceous U مربوط بماکیان
polar U مربوط به قطب
polar U مربوط به قط بها
mathematical U مربوط به ریاضیات
subsistence U مربوط به زیست
professorate U مربوط به استادی
procephalic U مربوط به جلو سر
meteorological U مربوط به هواسنجی
tutorials U مربوط به قیمومت
atomistic U مربوط به اتم
tutorial U مربوط به قیمومت
adulterous U مربوط به زنا
matrimonial U مربوط به ازدواج
marital U مربوط به زناشویی
goidelic U مربوط بسلت
haemic U مربوط بخون
numeric U 1-مربوط به اعداد. 2-
norse U مربوط به اسکاندیناوی
racing U مربوط بمسابقه
What's it to you? <idiom> U به تو چه؟ [به تو چه مربوط است؟]
prospective U مربوط به اینده
hawaiian U مربوط به هاوایی
parental U مربوط به والدین
left wing U مربوط به جناح چپ
glyptic U مربوط به حکاکی
surgical U مربوط به جراحی
numerical U مربوط به اعداد
paratroop U مربوط به چتربازی
nutritional U مربوط بهتغذیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com