Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exuvial
U
مربوط به پوست انداخته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exuviae
U
پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
epidermic
U
مربوط به پوست برونی بشرهای
epidermal
U
مربوط به پوست برونی بشرهای
wreathy
U
دور هم انداخته
cast off
U
دور انداخته
off cast
U
دور انداخته
anchored
U
لنگر انداخته
cross legged
U
پا روی پا انداخته
interjectory
U
در میان انداخته
cast off
U
بیرون انداخته شده
windfalls
U
میوه باد انداخته
windfall
U
میوه باد انداخته
down
U
به سوراخ انداخته شده
They have got engrossed in conversation .
U
صحبت آها گه انداخته
offscouring
U
کثافت واشغال بیرون انداخته
pigtails
U
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
pigtail
U
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
U
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
disposable
U
چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
He has laid hands on these lands.
U
دست انداخته روی این اراضی
picked quarrel
U
نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
to carry a piece at safety
U
تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
skinning
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
turnstiles
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
peel
U
پوست انداختن پوست
tegumnentum
U
پوست طبیعی پوست
peels
U
پوست انداختن پوست
eight ball billiard
U
تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
goat
U
پوست بز
goats
U
پوست بز
bark
U
پوست
barking
U
پوست
barks
U
پوست
flayer
U
پوست کن
glume
U
پوست
barked
U
پوست
integument
U
پوست
shells
U
پوست
parer
U
پوست کن
husks
U
پوست
tunc
U
پوست
peltry
U
پوست
peeling
U
پوست
tegmen
U
پوست
tegmentum
U
پوست
peels
U
پوست
cortex
U
پوست
cortices
U
پوست
peel
پوست
swanskin
U
پوست قو
skinner
U
پوست کن
goatskins
U
پوست بز
goatskin
U
پوست بز
shelling
U
پوست
encrustations
U
پوست
shell
U
پوست
encrustation
U
پوست
neurilemma or lema
U
پوست پی
shale
U
پوست
rinds
U
پوست
husk
U
پوست
stripper
U
پوست کن
strippers
U
پوست کن
rind
U
پوست
hides
U
پوست
hide
U
پوست
skinless
U
بی پوست
skinned
U
پوست
dermis
U
پوست
skinning
U
پوست
hull
U
پوست
scalp
U
پوست سر
dermatalgia
U
پوست
skins
U
پوست
skin
U
پوست
hulls
U
پوست
cuticle
U
پوست
crustal
U
پوست
slouching
U
پوست انداختن
cuticular
U
وابسته به پوست
slouches
U
پوست انداختن
slouched
U
پوست انداختن
molted
U
پوست انداختن
molting
U
پوست انداختن
periderm
U
پوست اطراف
periderm
U
پوست برونی
dermatozoa
U
انگلهای پوست
cutis
U
پوست زیرین
cuticular
U
پوست مانند
debark
U
پوست کندن از
phyma
U
برامدگی پوست
peeling
U
پوست انداختن
derm
U
زیر پوست
slouch
U
پوست انداختن
decorticate
U
پوست کندن از
molts
U
پوست انداختن
moulted
U
پوست انداختن
dermatoid
U
پوست مانند
moult
U
پوست انداختن
dermatology
U
پوست شناسی
peltmonger
U
پوست فروش
parer
U
پوست تراش
dermatopathy
U
ناخوشی پوست
dermatosis
U
اماس پوست
parachroma
U
بیرنگی پوست
papillose
U
مانندبرامدگی پوست
pelts
U
پوست کندن
pelts
U
پوست خام
pelted
U
پوست کندن
moults
U
پوست انداختن
slough
U
پوست مار
pelted
U
پوست خام
slough
U
پوست سبوس
percutaneous
U
از راه پوست
dermatographia
U
پوست نگاری
pelt
U
پوست خام
pelt
U
پوست کندن
dermatography
U
شرح پوست
pachydrmatous
U
پوست کلفت
pityriasis
U
شوره پوست
skin and bone
U
پوست واستخوان
astrakhan
U
پوست بخارا
astrakhan
U
پوست قره کل
huskier
U
پوست دار
alphosis
U
بیرنگی پوست
albinism
U
سفیدی پوست
huskies
U
پوست دار
huskiest
U
پوست دار
husky
U
پوست دار
peel
پوست انداختن
astrachan
U
پوست قره کل
astrachan
U
پوست بخارا
apple peel
U
پوست سیب
shed
U
پوست انداختن
shed
U
پوست ریختن
shedding
U
پوست انداختن
shedding
U
پوست ریختن
sheds
U
پوست انداختن
sheds
U
پوست ریختن
shuck
U
پوست نخودوغیره
pigskin
U
پوست گراز
scscalable
U
پوست کندنی
peel to
O
پوست کندن
barky
U
پوست دار
peel
U
پوست کندن
scalable
U
پوست کندنی
rawhide
U
پوست خام
rawhides
U
پوست خام
ross
U
پوست کندن
ross
U
پوست درخت
taxidermy
U
پوست ارایی
rhytidome
U
پوست درخت
scarf skin
U
پوست برونی
picked
U
پوست کنده
aboveboard
U
پوست کنده
corticate
U
پوست دار
corticated
U
پوست دار
bast
U
پوست درخت
blach hulled
U
سیاه پوست
peels
U
پوست انداختن
broadtail
U
پوست بره
calf skin
U
پوست گوساله
calfskin
U
پوست گوساله
peels
U
پوست کندن
bran
U
پوست گندم
pachydermatous
U
پوست کلفت
malacodermous
U
نرم پوست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com