Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metaphisical
U
مربوط به علم ماوراء طبیعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anthropogenic
U
مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
lusus natarae
U
بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae
U
بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
transmountain
U
ماوراء کوهستانی
transmontane
U
ماوراء کوهستانی
supernatural
U
ماوراء طبیعی
supersonic
U
ماوراء صوت
ultrasonics
U
ماوراء صوت
hypersonic
U
ماوراء الصوت
ultrasonic
U
ماوراء صوت
transcutaneous
U
ماوراء پوستی
transcutaneal
U
ماوراء پوستی
supersensible
U
ماوراء محسوسات
overseas
U
ماوراء بحار
pellucid
U
حائل ماوراء
ultraviolet
U
ماوراء بنفش
numinous
U
ماوراء الطبیعه
aerospace
U
فضای ماوراء جو
ultrafiche
U
ماوراء فیش
violet ray
U
اشعهء ماوراء بنفش
ultrahigh frequency
U
بسامد ماوراء زیاد
ultra violet radiation
U
تشعشع ماوراء بنفش
supernaturalism
U
فلسفه ماوراء طبیعه
semiopaque
U
کمی حاجب ماوراء
ultraviolet light
U
نور ماوراء بنفش
transcendentalism
U
فلسفه ماوراء الطبیعه
transduction
U
عبور از ماوراء چیزی
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
meta metalanguage
U
ماوراء فوق زبان
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
extraterrestrial radiation
U
تابشهای ماوراء زمینی
beyond
U
انطرف ماوراء دورتر
metaphysics
U
مبحث علوم ماوراء طبیعی
metaphysician
U
دانشمند علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling
U
مته کاری ماوراء صوت
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
ultraviolet ray
U
اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
diathermic
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
usli
U
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
tramontane
U
واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
ultra large scale integration
U
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
metaphysical
U
وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
Mother Nature
U
طبیعت
consubstantial
U
هم طبیعت
nature
U
طبیعت
natures
U
طبیعت
temperaments
U
طبیعت
temperament
U
طبیعت
quality
U
طبیعت
qualities
U
طبیعت
inclination
U
طبیعت
physios
U
طبیعت
physio
U
طبیعت
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
slsi
U
Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
tao
U
مسیر طبیعت
nature
U
طبیعت سرشت
naturalism
U
طبیعت پردازی
naturalism
U
طبیعت گرایی
hyperphysical
U
فوق طبیعت
natures
U
طبیعت سرشت
naturalists
U
طبیعت گرا
lusus naturae
U
غرابت طبیعت
contrary to nature
U
بر خلاف طبیعت
lusus natarae
U
غرابت طبیعت
landscape architecture
U
معماری طبیعت
metaphsical
U
طبیعت حکمتی
still life
U
طبیعت بیجان
natural endowments
U
بخششهای طبیعت
human nature
U
طبیعت انسان
cycle of water
U
گردش اب در طبیعت
naturalist
U
طبیعت گرا
naturalist
U
طبیعت شناس
hyperphyscal
U
مافوق طبیعت
gift of nature
U
نعمت طبیعت
navigates
U
طبیعت ذات
freaks of nature
U
غرائب طبیعت
navigating
U
طبیعت ذات
Mother Nature
U
طبیعت مهربان
naturalists
U
طبیعت شناس
earthiness
U
طبیعت خاکی
gift of nature
U
هدیه طبیعت
navigated
U
طبیعت ذات
navigate
U
طبیعت ذات
animality
U
طبیعت حیوانی
second nature
U
طبیعت ثانوی
against nature
U
مخالف طبیعت
hu man nature
U
طبیعت انسانی
hydraulic cycle
U
گردش اب در طبیعت
dosimeter
U
وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
naturalistic
U
مبنی بر طبیعت بازی
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
i a the beauties of nature
U
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
natural phenomena
U
حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
they are cured by nature
U
طبیعت انها را درمان میکند
fantasticality
U
طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural selection
U
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
four forces of nature
U
چهار نیروی بنیادی طبیعت
all nature looked green
U
طبیعت سراسر سبز بود
humanist
U
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
anthroposophy
U
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
naturalism
U
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
it occurs in nature as a gas
U
در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
nature
[of things]
U
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
Pre-Raphaelite
U
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelites
U
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
denature
U
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
aluminum paste
U
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
earthliness
U
دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
metaphysically
U
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
eprom
U
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
hyper-
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
catastrophism
U
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid
U
غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
physiocrat
U
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrats
U
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
desert
U
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
ldl
U
یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
feminality
U
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
paradise rug
U
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
pictorial rug
U
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
pertaining
U
مربوط به
related
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
pertinent
U
مربوط به
germane
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
condequent
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
coordinate
U
مربوط
for
U
مربوط به
proper
U
مربوط
curatorial
U
مربوط به
apposite
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
pertinenet
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
caprine
U
مربوط به بز
hydraulic
U
مربوط به اب
correspondents
U
مربوط به
affined
U
مربوط
as for
U
مربوط به
coherent
U
مربوط
vespertinal
U
مربوط به شب
relevant
U
مربوط
correspondent
U
مربوط به
garlicky
U
مربوط به سیر
cerebellar
U
مربوط به مخچه
connects
U
مربوط کردن
woodsy
U
مربوط به جنگل
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
American
U
مربوط بامریکا
nasal
U
مربوط به بینی
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
amazonian
U
مربوط به امازونها
facial
U
مربوط به صورت
existential
U
مربوط به هستی
genethliac
U
مربوط به طالع
textual
U
مربوط به متن یا نص
connect
U
مربوط کردن
faunae
U
مربوط به جانوران
speculative
U
مربوط به اندیشه
filiate
U
مربوط ساختن
ameba
U
مربوط به امیب
churchly
U
مربوط به کلیسا
chromic
U
مربوط به کرومیوم
chromatic
U
مربوط به رنگها
fistulous
U
مربوط به ناسور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com