English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
horary U مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
workweek U ساعات کارهفته
off hours U ساعات بیکاری
silent hours U ساعات خواب
thoughtful hours U ساعات تفکر
curfew period U ساعات خاموشی
off hours U ساعات فراغت
dead hours U ساعات خاموشی در شب
thoughtful hours U ساعات فکر
prime time U ساعات پر شنونده
prime time U ساعات اوج
office hours U ساعات اداری
duration of sunshine U ساعات افتابی
waking hours U ساعات بیداری
overtime U ساعات اضافی
visiting hours ساعات ملاقات
prime time U ساعات پر بیننده
hours of labor U ساعات کار
office hours U ساعات کار
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
timetables U جدول ساعات کار
schooltime U ساعات درس مدرسه
timetabling U جدول ساعات کار
impatient hours U ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
the small hours U ساعات بعد از نیمه شب
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
happy hour <idiom> U ساعات تفریح وخوشی
horoscopes U جدول ساعات روز
timetable U جدول ساعات کار
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
horoscope U جدول ساعات روز
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
timetabled U جدول ساعات کار
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
man-hour U جمع تعداد ساعات کار
time sheet U ورقه ثبت ساعات کار
time book U دفتر ثبت ساعات کار
curfew period U ساعات منع عبور و مرور
man-hours U جمع تعداد ساعات کار
daylight saving time U افزودن یک ساعت بر ساعات روز
canonical hours ساعات رسمی نماز یا عقد
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
timetables U صورت اوقات برنامه ساعات کار
keep regular hours U ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetable U صورت اوقات برنامه ساعات کار
split shift U تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
timetabled U صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabling U صورت اوقات برنامه ساعات کار
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
full timer U بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
germane U مربوط
proper U مربوط
curatorial U مربوط به
relevant U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
caprine U مربوط به بز
correspondent U مربوط به
correspondents U مربوط به
condequent U مربوط
pertaining U مربوط به
pertinenet U مربوط
coherent U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
hydraulic U مربوط به اب
coordinate U مربوط
affined U مربوط
as for U مربوط به
related U مربوط
for U مربوط به
pertinent U مربوط به
pertinent U مربوط
lineal U مربوط به خط
irrelevant U نا مربوط
apposite U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
aesthetically U مربوط به علم
immunologic U مربوط به مصونیت
hydrostatic U مربوط به فشار اب
vehicular U مربوط به خودرو
futuristic U مربوط به اینده
climatic U مربوط به اب وهوا
astrological U مربوط به نجوم
inspectional U مربوط به بازرسی
numeric U 1-مربوط به اعداد. 2-
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
aesthetic U مربوط به علم
affiliate U مربوط ساختن
retired U مربوط به بازنشستگی
janitorial U مربوط به فراشی
parental U مربوط به والدین
affiliating U مربوط ساختن
affiliated U مربوط ساختن
existential U مربوط به هستی
professorate U مربوط به استادی
electrically U مربوط به الکتریسیته
aeronautical U مربوط به فضانوردی
procephalic U مربوط به جلو سر
ceremonial U مربوط به جشن
meteorological U مربوط به هواسنجی
operatic U مربوط به اپرا
paratroop U مربوط به چتربازی
budgetary U مربوط به بودجه
nuclear U مربوط به اتمی
my U مربوط بمن
feminine U مربوط به جنس زن
metabolical U مربوط به متابولیزم
ovarial U مربوط به تخمدان
centenarians U مربوط به قرن
centenarian U مربوط به قرن
affiliates U مربوط ساختن
geriatric U مربوط به پیری
osteal U مربوط باستخوان
technologically U مربوط به فناوری
thematic U مربوط بموضوع
irrelative U نا مربوط مطلق
congressional U مربوط به کنگره
norse U مربوط به اسکاندیناوی
larcenous U مربوط به دزدی
pertian U مربوط بودن
insurrectional U مربوط به شورش
communist U مربوط به کمونیسم
anal U مربوط به مقعد
communists U مربوط به کمونیسم
pertain to U مربوط بودن به
sartorial U مربوط به خیاطی
acrobatic U مربوط به بندبازی
speculative U مربوط به اندیشه
prospective U مربوط به اینده
technological U مربوط به فناوری
ceremonials U مربوط به جشن
agrologic U مربوط بخاکشناسی
anglian U مربوط به نژاد
fistulous U مربوط به ناسور
faunae U مربوط به جانوران
arbitral U مربوط به حکمیت
arbitrative U مربوط بحکمیت
expiratory U مربوط به زفیر
archival U مربوط به بایگانی
arithmeticlal U مربوط به حساب
arteriovenous U مربوط به رگها
anent U در مشارکت با مربوط به
analitical U مربوط به تجزیه
aguish U مربوط به تب و لرز
aluminous U مربوط به الومینیوم
amazonian U مربوط به امازونها
ameba U مربوط به امیب
ameban U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
ameboid U مربوط به امیب
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
ammino U مربوط به امونیاک
as to U عطف به مربوط به
astro U مربوط به نجوم
calligraphic U مربوط به خطاطی
capitular U مربوط بفصل
cerebellar U مربوط به مخچه
chromatic U مربوط به رنگها
chromic U مربوط به کرومیوم
churchly U مربوط به کلیسا
collegial U مربوط به دانشکده
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
computational U مربوط به یک محاسبه
c U مربوط به کامپیوتر
brumal U مربوط به زمستان
atomistic U مربوط به اتم
fossils U مربوط بادوارگذشته
bardic U مربوط به رامشگری
basal U مربوط به ته یابنیان
bear on U مربوط بودن
domiciliary U مربوط به خانه
divisional U مربوط به تقسیم
dictoral U مربوط به دکتری
britannic U مربوط به بریتانیا
corresponsive U مربوط بیکدیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com