Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subsistence
U
مربوط به زیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
biotechnology
U
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
radiobiology
U
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
Other Matches
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
symbion
U
هم زیست
biogen
U
زیست زا
subsistence
U
زیست
bio-
U
زیست -
performance of the dam
U
زیست سد
biogeography
U
زیست جغرافی
eco-
U
زیست بوم
biophysics
U
زیست- فیزیک
homeland
U
زیست بوم
homelands
U
زیست بوم
existence
U
زیست موجودیت
existences
U
زیست موجودیت
joie de vivre
U
زیست شادی
biological clock
U
زیست گشت
libido
U
زیست مایه
libidos
U
زیست مایه
environment
U
محیط زیست
biogas
U
زیست گاز
biogases
U
زیست گاز
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
biogenosphere
U
زیست سپهر
biogenosphere
U
زیست کره
biogenic
U
زیست زاییده
environments
U
محیط زیست
exvia
U
برون زیست
subsist
U
زیست کردن
biotechnology
U
زیست فناوری
settlement
U
زیست گاه
settlements
U
زیست گاه
subsisted
U
زیست کردن
subsists
U
زیست کردن
biologist
U
زیست شناس
biochemist
U
زیست شیمیدان
inhabitant
U
زیست کننده در
biogenesis
U
زیست زاد
modus vivendi
U
شیوه زیست
biosphere
U
زیست سپهر
biosphere
U
فضای زیست
biosphere
U
زیست کره
biochemists
U
زیست شیمیدان
subsisting
U
زیست کردن
biomechanics
U
زیست مکانیک
biology
U
زیست شناسی
biome
U
اقلیم زیست
life space
U
فضای زیست
subsistence
U
وسایل زیست
livability
U
زیست پذیری
liveware
U
زیست افزار
biome
U
زیست بوم
biometrics
U
زیست سنجی
biometrics
U
زیست سنجش
work
U
زیست عمل
biometry
U
زیست سنجی
colony
U
زیست گاه
worked
U
زیست عمل
viability
U
زیست پذیری
biotype
U
زیست گروه
biological chemistry
U
زیست شیمی
biochemistry
U
زیست شیمی
biopolymer
U
زیست بسپار
libidinal
U
زیست مایهای
biological
U
زیست شناختی
biogenetic
U
زیست زادی
biologically
U
زیست شناختی
biomass
U
زیست توده
bioluminescence
U
زیست تابی
life force
U
زیست نیرو
biologism
U
زیست شناسی
biospher
U
زیست کره
biochemistry
U
زیست- شیمی
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
coexistent
U
باهم زیست کننده
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
life zone
U
منطقه زیست شناسی
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
limicoline
U
زیست کننده درساحل
environmentalists
U
محیط زیست گرا
environmentalists
U
محیط زیست شناس
environmentalist
U
محیط زیست گرا
environmentalist
U
محیط زیست شناس
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
phenology
U
زیست پدیده شناسی
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
viable
U
زیست پذیر ماندنی
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
biocid
U
زیست کش مانع حیات
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
biological control
U
کنترل زیست شناختی
geobiology
U
زمین زیست شناسی
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
biochron
U
زیست زمان جانداران
biologism
U
زیست شناختی نگری
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
live-in
U
زیست کننده در محل کار
biologic
U
زیست شناسی معرفت الحیات
genetic screen
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
may fly
U
حشرهای که یک روز زیست میکند
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
mesarch
U
زیست کننده درناحیه مرطوب
bio-
U
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
gene analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
genetic analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
saxatile
U
درسنگ زیست کننده یا روییده
biomass feedstock
U
مواد اولیه زیست توده
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
green PC
U
رایانه زیست بوم دوستانه
xerophilous
U
قابل زیست درمحیطهای خشک
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
host
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
xerophyte
U
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
medial meniscus
U
منیسک داخلی
[زیست شناسی]
[کالبدشناسی]
gene analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
genetic analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic screen
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
pharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
adenoid
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
environmental services
U
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
java sparrow
U
نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
the Green Dot®
[recycling symbol]
U
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
biology
U
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
lotic
U
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
genetics
U
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
biodegraability
U
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
sere
U
تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
limnology
U
بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
greenwash
U
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
U
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
biocenology
U
رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
hematology
U
شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biogeography
U
رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
colony
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
biochemists
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
agrobiology
U
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
biochemist
U
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
post diluvian
U
زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com