Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To stand someone up .
U
کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
to keep at bay
U
معطل نگاه داشتن
he kept me waiting
U
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
standby
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status
U
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
minute book
U
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
keek
U
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me
U
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
at a losses
U
معطل
stranded
U
معطل
pending
U
معطل
detains
U
معطل کردن
detaining
U
معطل کردن
detained
U
معطل کردن
detain
U
معطل کردن
To hang about . To be getting nowhere .
U
ول معطل بودن
lingeringly
U
معطل کنان
What are you waiting for ?
U
معطل چه هستی ؟
To keep someone waiting .
U
کسی را معطل کردن
to hang about
U
گشتن معطل شدن
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
to keep somebody waiting
U
کسی را معطل نگه داشتن
to hang up
U
معطل کردن مسکوت گذاشتن
don't wait the dinner for me
U
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
He held me up
[slowed me down]
for a long time.
U
او
[مرد]
من را خیلی معطل کرد.
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
U
برای نان شب معطل مانده ام
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
My car is held up at the customs .
U
اتوموبیلم ؟ رگمرک معطل مانده
you must w the signal
U
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
Get a move on . Expedite it .
U
اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
U
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
glances
U
نگاه نگاه مختصر
glanced
U
نگاه نگاه مختصر
glance
U
نگاه نگاه مختصر
conservation
U
داشت
article had two notes
U
داشت
talent
U
درون داشت
factum
U
یاد داشت
talents
U
درون داشت
apanage
U
اختصاص داشت
he loved her dear
U
اوبسیاردوست داشت
expectation
U
چشم داشت
expectations
U
چشم داشت
note book
U
دفتریاد داشت
talented
U
درون داشت
durst
U
زهره داشت
without letted
U
باز داشت
expectantly
U
با چشم داشت
when will women have the vote?
U
خواهند داشت
he adored that woman
U
ان زن رابسیاردوست می داشت
dwelt
U
منزل داشت
to make a note of
U
یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
U
سرووضع مرتبی داشت
to make a minute of
U
یاد داشت کردن
writing pad
U
دسته یاد داشت
to minute down
U
یاد داشت کردن
He was looking for you.
U
داشت دنبالت می گشت
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
to set down
U
یاد داشت کردن
to take down
U
یاد داشت کردن
he complained with reason
U
داشت که گله میکرد
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
prospectiveness
U
چشم داشت به اینده
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
annotator
U
یاد داشت کننده
marrige of convenience
U
پیوند با چشم داشت
outlook
U
منظره چشم داشت
block note paper
U
دسته کاغذیاد داشت
disposure
U
نمایش عرضه داشت
the dog wasled
U
سگ بند در گردن داشت
expectant of
U
منتظر
waiters
U
منتظر
trray
U
منتظر
waiting
U
منتظر
wistful
U
منتظر
waiter
U
منتظر
inexpectant
U
نا منتظر
anticipatory
U
منتظر
anticipator
U
منتظر
anticipant
U
منتظر
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
no song no supper
U
تانخوانی شام نخواهیم داشت
The girl was penciling her eyebrows .
U
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
All his belongings were stolen .
U
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
He was running like a madman.
U
عین دیوانه ها داشت می دوید
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
She was talking to (with ) a friend .
U
داشت با دوستش صحبت می کرد
he was in purpose to do it
U
در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones
U
هرچه خوب داشت فروخت
it weighed kilogrammes
U
بود سه کیلوگرم وزن داشت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
durst
U
جرات داشت جسارت کرد
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
that point was of p interest
U
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
fusilier
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
to look out
U
منتظر بودن
await
U
منتظر بودن
awaits
U
منتظر بودن
abhide
U
منتظر بودن
trray
U
منتظر شدن
awaiting
U
منتظر بودن
awaited
U
منتظر بودن
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
quinquereme
U
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
to preach from notes
U
از روی یاد داشت وضع کردن
og
U
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
pistole
U
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
He wanted to incite the people.
U
قصد داشت مردم راتحریک کند
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
on deck
U
دونده منتظر نوبت
hold breath
U
منتظر یک اتفاق بودن
to wait for any one
U
منتظر کسی شدن
less than release unit
U
یکان منتظر حمل
sweat out
<idiom>
U
با دلواپسی منتظر بودن
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
to look for anything
U
منتظر چیزی شدن
i await you
U
منتظر شما هستم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
to look forward to something
U
منتظر چیزی شدن
hold one's horses
<idiom>
U
باصبوری منتظر ماندن
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
lostlabour
U
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
no paternosterŠno p
U
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She married a man old eonugh to be her father.
U
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
to serve a notice on some one
U
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery
U
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
bide one's time
<idiom>
U
صبورانه منتظر فرصت بودن
abides
U
منتظر شدن وفا کردن
mark time
<idiom>
U
منتظر وقوع چیزی بودن
abided
U
منتظر شدن وفا کردن
abide
U
منتظر شدن وفا کردن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
U
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
U
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
waits
U
چشم براه بودن منتظر شدن
readying
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
waited
U
چشم براه بودن منتظر شدن
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
sleeping
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
jobs
U
شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
ready
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
sleep
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
job
U
شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
sleeps
U
وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
readies
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
wait
U
چشم براه بودن منتظر شدن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
readying
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
readied
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queues
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readies
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queued
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
ready
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm looking forward to your next email.
U
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queue
U
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com