English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surveillant U مراقبت کننده دیدبان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
circular scanning U مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
watch U دیدبان
spotter U دیدبان
signalman U دیدبان
signal man U دیدبان
look out U دیدبان
watched U دیدبان
watches U دیدبان
watching U دیدبان
forward observer U دیدبان جلو
forward observer U دیدبان مقدم
air observer U دیدبان هوایی
spotter U دیدبان جلو
tactical air observer U دیدبان هوایی
mirador U برج دیدبان
ground observer U دیدبان زمینی
advance observer U دیدبان مقدم
advance observer U دیدبان جلو
spotter U دیدبان توپخانه دریایی
tactical air observer U دیدبان تاکتیکی هوایی
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
direction board U پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
angle t U زاویه راسی بین خط دیدبان و خط هدف
wings U نشان دارای دو بال که بهوانورد یا توپچی و دریانورد یا دیدبان کارازموده داده میشود
care U مراقبت
unattended U بی مراقبت
counter surveillance U ضد مراقبت
tendance U مراقبت
vigilance U مراقبت
watchfulness U مراقبت
ovservation U مراقبت
watchful U مراقبت
surveillance U مراقبت
cared U مراقبت
espial U مراقبت
cares U مراقبت
eyesight U مراقبت
ground surveillance U مراقبت زمینی
watchtower U برج مراقبت
air search U مراقبت هوایی
combat surveillance U مراقبت رزمی
watching U مراقبت کردن
control towers U برج مراقبت
sea surveillance U مراقبت دریایی
to llok U مراقبت کردن
air surveillance U مراقبت هوایی
watch U مراقبت کردن
to see after U مراقبت کردن
Medicare U مراقبت پزشکی
to see to it U مراقبت کردن
watches U مراقبت کردن
acoustical surveillance U مراقبت صوتی
watched U مراقبت کردن
watch tower U برج مراقبت
watchtowers U برج مراقبت
care of supplies U مراقبت اماد
animadversion U مراقبت مشاهده
see to it U مراقبت کردن
listening watch U مراقبت به گوش
residential care U مراقبت پناهگاهی
helical scanning U مراقبت مارپیچی
day care U مراقبت در روز
ensured U مراقبت کردن در
due care U مراقبت کافی
insuring U مراقبت کردن در
area monitoring U مراقبت منطقهای
insures U مراقبت کردن در
ensuring U مراقبت کردن در
ensures U مراقبت کردن در
ensure U مراقبت کردن در
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
under one's wing <idiom> U تحت مراقبت کسی
area monitoring U مراقبت کردن از منطقه
care U محافظت کردن مراقبت
sector of search U منطقه مراقبت رادار
to ensure something U مراقبت کردن در [چیزی]
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
cares U محافظت کردن مراقبت
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
searchingly U مراقبت کردن از زمین
searched U مراقبت کردن از زمین
searches U مراقبت کردن از زمین
maintains U به خوبی مراقبت شده
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
stake-outs U محل تحت مراقبت
lookouts U مراقبت عمل پاییدن
radar beacon U برج مراقبت رادار
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
air beacon U برج مراقبت پایگاه
lookout U مراقبت عمل پاییدن
cared U محافظت کردن مراقبت
search U مراقبت کردن از زمین
vigilance U مراقبت به گوش بودن
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
harbor control tower U برج مراقبت بندر
overwatch U مراقبت از حرکت بااتش
maintained U به خوبی مراقبت شده
maintain U به خوبی مراقبت شده
stake-out U محل تحت مراقبت
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
aspect U رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspects U رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
up to someone to do something <idiom> U مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
unattended ground sensor U رادار مراقبت زمینی خودکار
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
turn over <idiom> U به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
see that he does it U مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
spiral scanning U مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
chaperon U زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
overwatch U مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
instrument landing U فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
vigils U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
vigil U گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
watches U مراقبت کردن موافبت کردن
watching U مراقبت کردن موافبت کردن
watched U مراقبت کردن موافبت کردن
watch U مراقبت کردن موافبت کردن
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com