Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maintain watch
U
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cone of silence
U
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
radiograms
U
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram
U
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
transmitter
U
فرستنده رادیویی
transmitters
U
فرستنده رادیویی
broadcasting station
U
ایستگاه رادیویی فرستنده
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
station break
U
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
senders
U
فرستنده پیام
sender
U
فرستنده پیام
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
radio
U
پیام رادیویی فرستادن
radios
U
پیام رادیویی فرستادن
radioing
U
پیام رادیویی فرستادن
radioed
U
پیام رادیویی فرستادن
radmail
U
وسیله ارسال پیام رادیویی
radiograph
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
routes
U
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
route
U
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
manipulative deception
U
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
radio relay
U
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
listening silence
U
به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
acknowledged mail
U
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
InBox
U
خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
radio interference
U
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
challenge and reply
U
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking
U
استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox
U
پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
circular scanning
U
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
quoting
U
خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
prompted
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification
U
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
UA
U
نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
permanent
U
دایمی
codress
U
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
permanent flow
U
ابدهی دایمی
permanent party
U
پرسنل دایمی
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
permanent oppropriation
U
تدارک دایمی
quota post
U
شغل دایمی
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
permanent rank
U
درجه دایمی
permanent duty station
U
پادگان دایمی
permanent rank
U
رتبه دایمی
constants
U
ثابت دایمی
nonrecurring
U
غیر دایمی
constant
U
ثابت دایمی
permanent deligate
U
نماینده دایمی
permanent emplacement
U
استقرار دایمی
permanent flow
U
بده دایمی
quota post
U
پست دایمی
anagrams
U
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram
U
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
permanent party
U
جمعی دایمی یکان
routines
U
جریان عادی و دایمی
permanent duty station
U
محل خدمت دایمی
routine
U
جریان عادی و دایمی
routinely
U
جریان عادی و دایمی
permanent oppointment
U
اختصاص دایمی به یک یکان
permanent deformation
U
تغییر شکل دایمی
permanent change of station
U
تغییر مکان دایمی
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
polynomial code
U
سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
permanent court of international arbitra
U
دیوان دایمی داوری بین المللی
ended
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
permanent change of station
U
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
MTA
U
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message
U
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco
U
پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
surveillance
U
مراقبت
unattended
U
بی مراقبت
watchful
U
مراقبت
vigilance
U
مراقبت
counter surveillance
U
ضد مراقبت
care
U
مراقبت
cares
U
مراقبت
tendance
U
مراقبت
cared
U
مراقبت
eyesight
U
مراقبت
watchfulness
U
مراقبت
ovservation
U
مراقبت
espial
U
مراقبت
sending set
U
فرستنده
shipper
U
فرستنده
dispatcher
U
فرستنده
transmitting set
U
فرستنده
consignor
U
فرستنده
forwarder
U
فرستنده
agents
U
فرستنده
wireless station
U
فرستنده
senders
U
فرستنده
transmitter
U
فرستنده
agent
U
فرستنده
sender
U
فرستنده
chooser
U
فرستنده
transmitters
U
فرستنده
care of supplies
U
مراقبت اماد
combat surveillance
U
مراقبت رزمی
insures
U
مراقبت کردن در
ensuring
U
مراقبت کردن در
helical scanning
U
مراقبت مارپیچی
ensured
U
مراقبت کردن در
animadversion
U
مراقبت مشاهده
ensure
U
مراقبت کردن در
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
area monitoring
U
مراقبت منطقهای
ensures
U
مراقبت کردن در
insuring
U
مراقبت کردن در
watchtower
U
برج مراقبت
watchtowers
U
برج مراقبت
listening watch
U
مراقبت به گوش
watched
U
مراقبت کردن
watch
U
مراقبت کردن
due care
U
مراقبت کافی
day care
U
مراقبت در روز
control towers
U
برج مراقبت
watch tower
U
برج مراقبت
watching
U
مراقبت کردن
acoustical surveillance
U
مراقبت صوتی
Medicare
U
مراقبت پزشکی
residential care
U
مراقبت پناهگاهی
air surveillance
U
مراقبت هوایی
sea surveillance
U
مراقبت دریایی
air search
U
مراقبت هوایی
see to it
U
مراقبت کردن
to see after
U
مراقبت کردن
to see to it
U
مراقبت کردن
watches
U
مراقبت کردن
to llok
U
مراقبت کردن
radio
U
رادیویی
radios
U
رادیویی
radioed
U
رادیویی
radioing
U
رادیویی
broadcasting
U
رادیویی
mobile station
U
فرستنده متحرک
television broadcasting station
U
فرستنده تلویزیون
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
pulse transmitter
U
فرستنده پالس
emergency transmitter
U
فرستنده اضطراری
transmitters
U
دستگاه فرستنده
transmitter
U
دستگاه فرستنده
transmitting antenna
U
انتن فرستنده
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
service area
U
برد فرستنده
broadcast station
U
ایستگاه فرستنده
intermediate transmitter
U
فرستنده واسطه
amateur transmitter
U
فرستنده اماتور
consignor
U
فرستنده کالا
amateur station
U
فرستنده تفننی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
sending state
U
کشور فرستنده
noise transmitter
U
فرستنده پارازیت
jamming transmitter
U
فرستنده پارازیت
forwarding country
U
کشور فرستنده
de jure recognition
U
شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
attendance
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
attendances
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
search
U
مراقبت کردن از زمین
searches
U
مراقبت کردن از زمین
searched
U
مراقبت کردن از زمین
harbor control tower
U
برج مراقبت بندر
to ensure something
U
مراقبت کردن در
[چیزی]
overwatch
U
مراقبت از حرکت بااتش
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
radar beacon
U
برج مراقبت رادار
area monitoring
U
مراقبت کردن از منطقه
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
surveillant
U
مراقبت کننده دیدبان
lookout
U
مراقبت عمل پاییدن
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
air beacon
U
برج مراقبت پایگاه
sector of search
U
منطقه مراقبت رادار
vigilance
U
مراقبت به گوش بودن
airborne beacon
U
برج مراقبت هوابرد
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
cares
U
محافظت کردن مراقبت
cared
U
محافظت کردن مراقبت
lookouts
U
مراقبت عمل پاییدن
under one's wing
<idiom>
U
تحت مراقبت کسی
stake-outs
U
محل تحت مراقبت
stake-out
U
محل تحت مراقبت
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
care
U
محافظت کردن مراقبت
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
electronic locator
U
فلزیاب رادیویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com