Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it was beneath my notice
U
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incuriosity
U
بی توجهی
inattention
U
بی توجهی
forgetfulness
U
بی توجهی
inattentiveness
U
بی توجهی
heedlessness
U
بی توجهی
inobservance
U
بی توجهی
inadvertence or tency
U
بی توجهی
inadvertence
U
ندانستگی بی توجهی
carelessness
U
غفلت بی توجهی
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
He took no heed of my warning.
U
به اخطار من توجهی نکرد
My salary is too small for me .
U
کمترین توجهی نکرد
jaywalk
U
با بی توجهی از وسط خیابان راه رفتن
criminal inattention to signal
U
بزه بی اعتنائی به نشانها جرم بی توجهی بعلائم
thereto
U
بدان
wherunto
U
که بدان
thereunto
U
بدان
thereto attached
U
پسوسته بدان
thereby
U
بدان وسیله
according as
چنانکه بدان سان که
whereat
U
که بدان جهت که در انجا
critical raynold's number
U
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
key-ring
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-rings
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice
U
کامیابی خوبان و شکست بدان
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
that is nothing like it
U
هیچ شباهتی بدان ندارد
paradoxically
U
بدان سان که باعقیده .....است
nose ring
U
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
omnim gatherum
U
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
it is not pervious to reasonov
U
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
gate meeting
U
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
he had no evidence to go upon
U
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
hobby
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
timberhead
U
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
hobbies
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
self feeder
U
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
plowhead
U
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
near side
U
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
indo iranian
U
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
phonoscope
U
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
mumpsimus
U
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff
U
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
go cart
U
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
walking chair
U
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives
U
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Manx
U
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
peregrin falcon
U
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
totems
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
litmus
U
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com