English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquidators U مدیر تصفیه
trustees U مدیر تصفیه
receiver U مدیر تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
liquidator U مدیر تصفیه
receivers U مدیر تصفیه
official liquidator U مدیر تصفیه
administrator U مدیر تصفیه
administrators U مدیر تصفیه
official receiver U مدیر تصفیه
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore U موقت شاغل مقامی بطور موقت
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
stewards U مدیر
steward U مدیر
directors U مدیر
headmaster U مدیر
headmasters U مدیر
superintendents U مدیر
administering U :مدیر
administers U :مدیر
administered U :مدیر
warden U مدیر
administer U :مدیر
conductors U مدیر
conductor U مدیر
gerent U مدیر
executives U مدیر
superintendent U مدیر
General manager . Director general . U مدیر کل
director general U مدیر کل
manager U مدیر
director generals U مدیر کل
directors general U مدیر کل
moderators U مدیر
moderator U مدیر
managers U مدیر
director U مدیر
executive U مدیر
administrators U مدیر
administrator U مدیر
site engineering U مدیر ساختمان
drop master U مدیر پرش
extrepreneur U مدیر متهور
stores manager U مدیر انبارها
personal representative U مدیر ترکه
extrepreneur U مدیر باتهور
stage director U مدیر نمایش
salaried director U مدیر موفف
library manager U مدیر کتابخانه
padrone U مدیر ارباب
works superintendent U مدیر کارخانه
micro manager U مدیر ریزکامپیوترها
operation manager U مدیر عملیات
master U مدیر مرشد
file manager U مدیر فایل
sale manager U مدیر فروش
helmsman U رل دار مدیر
helmsmen U رل دار مدیر
managing directors U مدیر عامل
personnel manager U مدیر استخدام
project manager U مدیر پروژه
intendant U مدیر مامورمالی
masters U مدیر مرشد
principal of a school U مدیر اموزشگاه
project manager U مدیر پروژه ها
project manager U مدیر طرحها
program manager U مدیر برنامه ها
mastered U مدیر مرشد
managing director U مدیر عامل
general manager U مدیر باشگاه
principals U رئیس مدیر
principal U رئیس مدیر
record manager U مدیر رکورد
head master U مدیر مدرسه
head master U مدیر اموزشگاه
stage manager U مدیر نمایش
stage managers U مدیر نمایش
item manager U مدیر اقلام
sales manager U مدیر فروش
executives U مدیر عامل
impresario U مدیر اپرا
impresarios U مدیر اپرا
commissioner U مدیر مسابقات
chief engineer U مدیر ماشین
managers U مدیر تیم
commissioners U مدیر مسابقات
executives U مدیر اجرائی
executive U مدیر عامل
adminstrator of state U مدیر ترکه
manager U مدیر تیم
executive U مدیر اجرائی
jumpmaster U مدیر پرش چتربازی
president of the board [ American E] U مدیر عامل [شرکت]
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
chairman of the board [of directors/managers] U مدیر عامل [شرکت]
manager U مدیر مسابقه بوکس
corporate treasurer U مدیر امور مالی
computer center manager U مدیر مرکز کامپیوتر
managers U مدیر مسابقه بوکس
dp manager U مدیر داده پردازی
chief executive officer [CEO] [American E] U مدیر عامل [شرکت]
managerial U مدیر اداره کننده
data base manager U مدیر پایگاه داده
chief clerk of the court U مدیر دفتر دادگاه
data processing manager U مدیر پردازش داده
maitred'hotel U سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
huntsmen U مدیر تازیهای شکاری
huntsman U مدیر تازیهای شکاری
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
computer center director U مدیر مرکز کامپیوتر
computer operations manager U مدیر عملیات کامپیوتر
master of the court U مدیر دفتر دادگاه
adobe type manager U مدیر انواع فونت ادوبی
president U مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
presidents U مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
impresario U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
impresarios U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
purgation U تصفیه
clearance U تصفیه
infiltration U تصفیه
settlements U تصفیه
settlement U تصفیه
fining U تصفیه
water purification U تصفیه اب
expurgation U تصفیه
percolation U تصفیه
administration U تصفیه
administrations U تصفیه
arrangements U تصفیه
depuration U تصفیه
clarification U تصفیه
liquidation U تصفیه
conciliation U تصفیه
arrangement U تصفیه
water softeners U اب تصفیه کن
water softener U اب تصفیه کن
adjustments U تصفیه
adjustment U تصفیه
rectification U تصفیه
directors U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrars U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
director U مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrar U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
refined U تصفیه شده
purified U تصفیه شده
administratrix U مدیره تصفیه
sublimates U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
refines U تصفیه شدن
break up price U بهای تصفیه
average adjustment U تصفیه خسارت
refines U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
refine U تصفیه شدن
calcining klin U بوته تصفیه
sublimate U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
unsettled U تصفیه نشده
expurgator U تصفیه کننده
expurgatory U تصفیه کننده
catharsis U تصفیه تطهیر
filtration U تصفیه پالایش
gas cleaning U تصفیه گاز
rectify U تصفیه کردن
outstanding U تصفیه نشده
administer U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
depurative U تصفیه کننده
depuratory U تصفیه کننده
depurator U تصفیه کننده
outstandingly U تصفیه نشده
gold parting U تصفیه طلا
gold refining U تصفیه طلا
clarifies U تصفیه شدن
try U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
tries U تصفیه کردن
calcine U تصفیه کردن
calcining method U روش تصفیه
refineries U تصفیه خانه
clarifies U تصفیه کردن
clarify U تصفیه شدن
clarify U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه شدن
refinery U تصفیه خانه
filter U تصفیه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com