English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (6945 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contender U مدعی دربرابر قهرمان
contenders U مدعی دربرابر قهرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brake lining U مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
in d. from U دربرابر
in contrast with U دربرابر
in contradistinction to U دربرابر
to take eggs for money U را با دربرابر
against U دربرابر
along side of U دربرابر
to U دربرابر
on payment U دربرابر پول
dure U بردباری کردن دربرابر
endure U بردباری کردن دربرابر
copy protection U حفافت دربرابر کپی
endured U بردباری کردن دربرابر
endures U بردباری کردن دربرابر
resistor U اسباب مقاوم دربرابر برق
resisters U اسباب مقاوم دربرابر برق
strength under tangential loading U مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
resister U اسباب مقاوم دربرابر برق
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
resistors U اسباب مقاوم دربرابر برق
outdare U تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
to i.a person for his actions U کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
outride U دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
victor U قهرمان
world beater U قهرمان
championess U زن قهرمان
championed U قهرمان
champion U قهرمان
championing U قهرمان
champions U قهرمان
victors U قهرمان
hero U قهرمان
heroes U قهرمان
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
sprinter U قهرمان دوسرعت
heroic U قهرمان وار
gymnasts U قهرمان ژیمناستیک
athlete U قهرمان ورزش
sprinters U قهرمان دوسرعت
champ U قهرمان مزرعه
champed U قهرمان مزرعه
champing U قهرمان مزرعه
champs U قهرمان مزرعه
dynasty U قهرمان چندساله
dynasties U قهرمان چندساله
gymnast U قهرمان ژیمناستیک
knight U قهرمان شوالیه
knighted U قهرمان شوالیه
knighting U قهرمان شوالیه
knights U قهرمان شوالیه
title-holders U قهرمان کنونی
hero worship U قهرمان پرستی
former shampion U قهرمان سابق
title-holder U قهرمان کنونی
athletes U قهرمان ورزش
absolute champion U قهرمان مطلق شطرنج
heroize U قهرمان وپهلوان شدن
planform U قهرمان یونانی جنگ تروا
ajax U قهرمان یونانی جنگ تروا
heroically U زنی که قهرمان داستان باشد
theseus U قهرمان یونانی فاتح امازون ها
tragic flaw U نقیصه یاخدشه در زندگی قهرمان
ace U ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
breasts U برخورد سینه قهرمان دو به نوار
breast U برخورد سینه قهرمان دو به نوار
aces U ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
picaresque U داستاینکه قهرمان ان رذل است
heroine U زنی که قهرمان داستان باشد
heroines U زنی که قهرمان داستان باشد
hamlets U نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
hamlet U نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
anti-heroes U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero U نقش اول منفی مخالف قهرمان
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
playoff U مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoffs U مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
pursuer U مدعی
plaintiffs U مدعی
assertive U مدعی
accuser U مدعی
letter of attorney U مدعی
accusers U مدعی
actor U مدعی
maintainer U مدعی
asserter U مدعی
pretendant U مدعی
actors U مدعی
attorney U مدعی
object of claim U مدعی به
attorneys U مدعی
remedy sought by plaintiff U مدعی به
pursuers U مدعی
claimant U مدعی
plaintiff U مدعی
heroize U خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
pick wickian U شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
professed U متعهد مدعی
petitioner [divorce proceedings] U مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U مدعی [قانون]
prosecuting attorney U مدعی العموم
relator U مدعی خصوصی
rightful claimant U مدعی محق
complainants U عارض مدعی
the a party U مدعی خصم
plaintiff U مدعی [قانون]
complainant [British E] U مدعی [قانون]
pursuer [Scottish English] U مدعی [قانون]
lord a U مدعی العموم
he claims to U او مدعی است که
Attorney General U مدعی العموم
adversary U مدعی متخاصم
complainant U عارض مدعی
pretenders U مدعی من غیر حق
pretender U مدعی من غیر حق
respondents U مدعی علیه
respondent U مدعی علیه
defendants U مدعی علیه
defendant U مدعی علیه
Attorneys General U مدعی العموم
adversaries U مدعی متخاصم
attorneygeneral U مدعی العموم
public prosecutor U مدعی العموم
public prosecutors U مدعی العموم
encumbrancer U مدعی ملک
public prosector U مدعی العموم
professed U مدعی مقر به
dirctor of public prosecutions U مدعی العموم
attorneygeneralship U مدعی العمومی
suitors U عرضحال دهنده مدعی
pretender U مدعی تاج وتخت
suitor U عرضحال دهنده مدعی
know it all U مدعی علم الیقین
pretenders U مدعی تاج وتخت
object of claim U مدعی به متنازع فیه
know-it-alls U مدعی علم الیقین
claimant U طلب کننده مدعی
know-it-all U مدعی علم الیقین
elegit U حکم تامین مدعی به
claim U مدعی به مطالبات ادعا کردن
put in a claim for something U مدعی مالکیت چیزی شدن
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming U مدعی به مطالبات ادعا کردن
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
claimed U مدعی به مطالبات ادعا کردن
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
right of begin U حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
maintains U حمایت کردن از مدعی بودن
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
counterplot U دسیسه دربرابر دسیسه توط ئه متقابل
nemo potest esse simul actor et judex U هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
adventure game U بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com