Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interlinear
U
مدرج در میان سطور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
line synchronization
U
همزمانی سطور
line to line spacing
U
فاصله سطور
interlination
U
نوشتن بین سطور
interline
U
بین سطور نوشتن
interlination
U
الحاقات بین سطور
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
graduation line
U
خط مدرج
scaled
U
مدرج
line gauge
U
خط کش مدرج
measuring pipet
U
پی پت مدرج
scalar
U
مدرج
graded
U
مدرج
calibrating
U
مدرج کردن
dial collar
U
حلقه مدرج
dialled
U
صفحه مدرج
dialed
U
صفحه مدرج
graded potential
U
پتانسیل مدرج
graduated cylinder
U
استوانه مدرج
graduated dial
U
صفحه مدرج
graduated rod
U
میله مدرج
marked levelling staff
U
میر مدرج
graduating
U
استوانه مدرج
gradient
U
مدرج متحرک
dial
U
صفحه مدرج
calibrated
U
مدرج کردن
gradients
U
مدرج متحرک
limbs
U
دایره مدرج
calibrates
U
مدرج کردن
calibrate
U
مدرج کردن
gage=gauge
U
مدرج کردن
gauge=gage
U
مدرج کردن
graduates
U
استوانه مدرج
dials
U
صفحه مدرج
graduate
U
استوانه مدرج
limb
U
دایره مدرج
vernier dial
U
صفحه مدرج ورنیهای
probes
U
میله مدرج ستون
probed
U
میله مدرج ستون
probe
U
میله مدرج ستون
calibrates
U
واسنجیدن مدرج کردن
buret
U
لوله شیشه مدرج
dial cable
U
کابل صفحه مدرج
dial depth gage
U
عمق سنج مدرج
dial light
U
لامپ صفحه مدرج
dial indicator micrometer
U
میکرومتر با صفحه مدرج
dial indicator
U
دستگاه نشاهدهنده مدرج
progressive matrices test
U
ازمون ماتریسهای مدرج
calibrating
U
واسنجیدن مدرج کردن
calibrate
U
واسنجیدن مدرج کردن
calibrated
U
واسنجیدن مدرج کردن
slide rule dial
U
صفحه مدرج خط کش محاسبهای
advanced progressive matrices test
U
ازمون ماتریسهای مدرج پیشرفته
gaduate
U
لوله مدرج درجه دار
colored progressive matrices test
U
ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
buretto
U
لوله شیشه مدرج بورت
rpmt
U
ار پی ام تی ازمون ماتریسهای مدرج ریون
leveling rod
U
میله مدرج سطح سنج
raven's progressive matrices test
U
ازمون ماتریسهای مدرج ریون
standard progressive matrices test
U
ازمون ماتریسهای مدرج معیار
graduates
U
مدرج یادرجه بندی کردن
graduating
U
مدرج یادرجه بندی کردن
hour circle
U
نصف النهار حلقه مدرج
graduate
U
مدرج یادرجه بندی کردن
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
graduated circle of an alidade
U
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
dial
U
صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
dialled
U
صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
dialed
U
صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
dials
U
صفحهء مدرج ساعت صفحهء عقربک دار
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
scalar
U
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
omphalos
U
میان
thru
U
از میان
shortcut
U
میان بر
middling
U
میان
intershoot
U
در میان
midrib
U
رگ میان
center
U
میان
staggers
U
یک در میان
staggering
U
یک در میان
stagger
U
یک در میان
crosscut
U
میان بر
into
U
در میان
mongst
U
میان
waists
U
میان
waist
U
میان
cross country
U
میان بر
amid
U
در میان
middle part
U
میان
in the midden of
U
در میان
between
U
میان
diameters
U
میان بر
diameter
U
میان بر
half back
U
میان
per
U
از میان
mean line
U
خط میان
middles
U
میان
middle
U
میان
amongst
U
در میان
waistlines
U
میان
waistline
U
میان
in our midst
U
در میان ما
through
U
از میان
among
U
میان
mean water
U
میان اب
mesocarp
U
میان بر
centred
U
میان
centre
U
میان
centers
U
میان
overthwart
U
از میان
centered
U
میان
cross cultural
U
میان فرهنگی
blow in
U
حمله از میان خط
cut across
U
میان بر کردن
midsection
U
میان بخش
shortcut
U
راه میان بر
osculant
U
در میان چندچیز
cut of a corner
U
میان بر کردن
shortcut
U
میان برکردن
interdisciplinary
U
میان رشتهای
cutoff
U
راه میان بر
meddle
U
میان وسط
short circuiting
U
میان بر زدن
insuperable
U
از میان برنداشتنی
ambivert
U
میان گرا
ambiversion
U
میان گرایی
ambiequal
U
میان حال
an a days
U
یک روز در میان
cross-cultural
U
میان فرهنگی
centration
U
میان گرایی
midrib
U
رگ میان برگ
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
intergroup
U
میان گروهی
interfluves
U
میان دو رود
intercurrent
U
در میان اینده
intercurreace
U
در میان امدن
intercellular
U
میان یاختهای
intermural
U
میان دیواری
inter vivos
U
در میان زنده ها
inter se
U
میان خودشان
inter nos
U
در میان خودمان
mediastinum
U
میان پرده
medius
U
انگشت میان
interjacency
U
میان بودن
interjacency
U
وقوع در میان
intertrial
U
میان کوششی
intersegmental
U
میان قطعهای
interposition
U
پا میان گذاری
internode
U
میان گره
intermontane
U
میان کوه
interlucent
U
میان تاب
interlocate
U
در میان گذاردن
interlay
U
در میان گذاردن
interjectory
U
در میان انداخته
interjectory
U
در میان اورده
half back
U
میان بازی کن
merlon
U
میان دو تیرکش
heartwood
U
میان چوب
middle finger
U
انگشت میان
middle sized
U
میان اندازه
duramen
U
میان درخت
middle weight
U
میان وزن
double space
U
یک سطر در میان
middlemost
U
میان ترین
midmost
U
میان ترین
middleware
U
میان افزار
diaphrgam
U
میان پرده
middleweight
U
میان وزن
midrange
U
میان دامنه
entracte
U
میان پرده
midcourse
U
میان راه
heart wood
U
میان چوب
halt back
U
میان بازی کن
halfback
U
میان بازیکن
mesencephalon
U
میان مغز
mesoderm
U
میان پوست
mesosphere
U
میان کره
mesosphere
U
میان- سپهر
mesothorax
U
میان سیه
floret of the disk
U
گلچه میان
midships
U
در میان کشتی
midbrain
U
میان مغز
decussate
U
یکی در میان
triple space
U
دو سطر در میان
spotty
U
چنددر میان
bummer
U
چرخ میان
waists
U
میان تنه
waist
U
میان تنه
diaphragms
U
میان پرده
diaphragm
U
میان پرده
navels
U
میان وسط
navel
U
میان وسط
middle aged
U
میان سال
middle age
U
میان سال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com