English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
duration U براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
positioned U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
compacts U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compact U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacting U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
macronutrient U ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
worded U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-ups U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-up U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
text U کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
texts U کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
fast moving stock U موجودی که به سرعت کاهش می یابد
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
brake specific fuel consumption U مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
Micro Channel Architecture U تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
access time U زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
propagation delay U 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
slump U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
slumping U کاهش فعالیت رکود
slumps U کاهش فعالیت رکود
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
depressant U دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
prereduction U کاهش اولیه
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
activity time U زمان هر فعالیت
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
initial value U مقدار اولیه
biological half time U زمان فعالیت یک عامل میکروبی
latest finish time U دیرترین زمان ختم یک فعالیت
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
initialize U مقدار اولیه دادن
stocked U ماده اولیه
stuff U ماده اولیه
stock U ماده اولیه
stuffed U ماده اولیه
stuffs U ماده اولیه
biological half time U زمان امکان فعالیت عامل میکربی
input admittance U مقدار هدایت طاهری اولیه
input admittance of the tube U مقدار هدایت اولیه لامپ
bar stock U ماده اولیه مصرفی
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
self execuiting U دارای ماده لازم الاجرا
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
lapse time U زمان کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
input conductance U مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
input time U زمان اولیه
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
uninitialized U ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
decay time U زمان کاهش یک پالس الکترونیک به 1/0 قله موج
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
decay curves U منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
work load U مقدار کار در واحد زمان
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
venturi U کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
switching U خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
transmission U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmissions U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
truncating U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncate U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncated U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
canvassing U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
euthenics U مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
canvasses U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
sensitivities U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
vase design U طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
alternating current U جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
account U بررسی مقدار زمان و منابعی که هر کاربر شبکه یا سیستم Online استفاده میکند
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
raptatory U لازم برای شکار
hydration water U اب لازم برای ابش
raptatorial U لازم برای شکار
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
averaging U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averages U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
mantling U مواد لازم برای پوشش
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
draw weight U نیروی لازم برای کشیدن زه
climate for growth U شرایط لازم برای رشد
magic number U امتیاز لازم برای قهرمانی
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
product U ول مواد لازم برای تولید یک محصول
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
products U ول مواد لازم برای تولید یک محصول
light is necessary to life U روشنایی برای زندگی لازم است
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
non uniformal surfacee U سطح نایکنواخت [ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
thinner U حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
storage U فضای لازم برای ذخیره سازی داده
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
ineligibly U بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
accelerators U ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
compacts U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
limen U کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
compact U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacting U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacted U کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
execute U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executes U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
footprint U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
executing U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
executed U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
footprints U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
acoustic U فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
minus sign U برای تفریق یا مقدار منفی
minus signs U برای تفریق یا مقدار منفی
minus U برای تفریق یا مقدار منفی
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com