English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
repair time U مدت تعمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
service U تعمیر کردن
service U تعمیر
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced U تعمیر کردن
serviced U تعمیر
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
repair U تعمیر
repair U تعمیر کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U تعمیر
repaired U تعمیر کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
serviceman U تعمیر کار
servicemen U تعمیر کار
splice U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splicing U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
maintenance U تعمیر
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
maintenance U نگهداری و تعمیر
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
maintenance U تعمیر و نگهداری
renovation U تعمیر
repairs U تعمیر
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
remaking U تعمیر
repairing U تعمیر
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
upkeep U تعمیر
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
patch U تعمیر کردن
patches U تعمیر کردن
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
remodel U عوض کردن تعمیر کردن
remodeled U عوض کردن تعمیر کردن
remodeling U عوض کردن تعمیر کردن
remodelled U عوض کردن تعمیر کردن
remodelling U عوض کردن تعمیر کردن
remodels U عوض کردن تعمیر کردن
mend U تعمیر کردن
mended U تعمیر کردن
mends U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
refitting U تعمیر کردن
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
reparation U تعمیر عوض
restore U تعمیر کردن
restored U تعمیر کردن
restores U تعمیر کردن
restoring U تعمیر کردن
rehash U تعمیر کردن
rehashed U تعمیر کردن
rehashes U تعمیر کردن
dock U حوضچه تعمیر ناو
docked U حوضچه تعمیر ناو
docks U حوضچه تعمیر ناو
reconditioning U تعمیر مجدد
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
fix U تعمیر کردن
fixes U تعمیر کردن
dry dock U محل تعمیر کشتی
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry docks U محل تعمیر کشتی
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
aircraft repair U تعمیر هواپیما
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
base repair U تعمیر اساسی
Other Matches
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
mending U تعمیر
instauration U تعمیر
face lifting U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
serviceability U قابلیت تعمیر
spot repair U تعمیر در محل
to patch up U تعمیر کردن
to do up U تعمیر رکدن
repair kit U جعبه تعمیر
refashion U تعمیر کردن
out of repair U نیازمند تعمیر
over haul U تعمیر اساسی
emergency repair U تعمیر اضطراری
field service U تعمیر در محل
in disrepair U محتاج تعمیر
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
serviceability U تعمیر پذیری
retread process U تعمیر مجدد
in bad repair U نیازمند تعمیر
under repair U در دست تعمیر
darner U تعمیر کننده
under repairing U دردست تعمیر
darn [conservate] U تعمیر کردن
under repair U تحت تعمیر
patch up <idiom> U تعمیر کردن
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
pattern generator U مولد تعمیر کار
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
docking report U گزارش تعمیر ناو
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
vamp U وصله تعمیر کردن
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
mending U گردآوری شده برای تعمیر
maintenance programmer U برنامه نویس تعمیر ونگهداری
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
unserviceable U غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
bodywork U ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
Can you mend this puncture? U آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com