English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
order processing time U مدت انجام سفارش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lead time U زمان انجام سفارش
order processing time U زمان انجام سفارش
processing of the order U انجام سفارش
Other Matches
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
indenting U سفارش
order U سفارش
indents U سفارش
enjoinment U سفارش
indent U سفارش
reference U سفارش
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
indenting U سفارش دادن
enjoined U سفارش کردن به
letter of recommendation U سفارش نامه
indent U سفارش دادن
engaged U سفارش شده
enjoining U سفارش کردن به
enjoins U سفارش کردن به
purchase order U سفارش خرید
enjoin U سفارش کردن به
commendation U سفارش تقدیر
outwork U سفارش به بیرون
indents U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
order format U قالب سفارش
order for goods U سفارش کالا
modification order U سفارش اصلاحی
send away for U سفارش دادن
trial order U سفارش ازمایشی
conditional order U سفارش مشروط
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
factory order U سفارش ساخت
asking and ordering U درخواست و سفارش
call the shots <idiom> U سفارش دادن
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
back order U سفارش معوق
blanket order U سفارش کلی
order U دستور سفارش
ordering U سفارش دهی
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
order U سفارش دادن
outwork U سفارش به خارج از شرکت
reorder level U سطح سفارش مجدد
reorder point U نقطه سفارش مجدد
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order U دستور دادن سفارش
order time U زمان سفارش کالا
reorder interval U زمان بین دو سفارش
bespeak U ازپیش سفارش دادن
custom made U سفارش داده شده
indents U سفارش رسیده از خارج
ordered U سفارش داده شده
indents U سفارش درخواست کردن
indenting U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش درخواست کردن
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
custom-made U سفارش داده شده
re order U سفارش دوم باره
indenting U سفارش درخواست کردن
dispatch order U سفارش حمل سریع
reorder U دوباره سفارش دادن
engages U از پیش سفارش دادن
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
engage U از پیش سفارش دادن
to book something U چیزی را سفارش دادن
open indent U سفارش خرید باز
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
order U سفارش دادن تنظیم کردن
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
order U سفارش دادن کالا یا جنس
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
standing order U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
order U سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan U فرش کاشانی-انگلیسی [این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order U خرید سفارش خرید
recommending U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend U سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
implementation U انجام
performances U انجام
execution U انجام
implement U انجام
achievement U انجام
completion U انجام
terminuse ad quem U انجام
accomplishment U انجام
transaction U انجام
effectuation U انجام
implementation U انجام
implements U انجام
implementing U انجام
implemented U انجام
compietion U انجام
fulfillment U انجام
end all U انجام
at last U سر انجام
sequel U انجام
sequels U انجام
consummation U انجام
commissioning U انجام
performance U انجام
fulfilment U انجام
achievements U انجام
commissions U انجام
enforcement U انجام
commission U انجام
unfulfilled U انجام نشده
executable U انجام پذیر
implementing U انجام دادن
out-and-out U انجام شده
feasance U انجام کار
performing U انجام دهنده
implemented U انجام دادن
effecting U انجام دادن
implement U انجام دادن
to make good U انجام دادن
successful U نیک انجام
manipulation U انجام با مهارت
unsporting U انجام حرکاتغیرورزشیدربرابرحریفدریکبازی
out and out U انجام شده
carry out U انجام دادن
chare U انجام دادن
repetition U باز انجام
repetitions U باز انجام
effectual U انجام شدنی
effect U انجام دادن
effected U انجام دادن
completion of a contract U انجام یک قرارداد
complier U انجام دهنده
achiever U انجام دهنده
contrivable <adj.> U انجام شدنی
accomplisher U انجام دهنده
accomplishable U انجام دادنی
make out <idiom> U انجام دادن
do up U انجام دادن
unaided U انجام چیزیبدونکمکدیگران
perform U انجام دادن
honors U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
fulfills U انجام دادن
fulfils U انجام دادن
honored U انجام تعهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com