English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
positive sequence polyphase system U مدار چند فازی مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
positive sequence polyphase system of or U مدار چند فازی مستقیم ازمرتبه ام
positive sequence power in a three phase U توان مستقیم مدار سه فازی
Other Matches
fluctuating power of a polyphase system U توان نوشی مدار چند فازی
single line U مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
image phase constant U ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
local U اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
locals U اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
duplexes U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
line to neutral voltage U ولتاژ فازی
diphase alternator U تناوبگر دو فازی
impedance angle U زاویه فازی
two phase region U ناحیه دو فازی
two phase generator U تناوب گر دو فازی
PM U تلفیق فازی
phase space U فضای فازی
image phase change coefficient U ثابت فازی
impedance at resonance U مقاومت فازی
phase modulation U تلفیق فازی
phase balance U تعادل فازی
phase to neutral voltage U ولتاژ فازی
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
delta voltage U ولتاژ فازی یا خطی اتصال مثلث
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
composite circuit U مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching U مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet U سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
powder train U مدار خرج مدار باروت
firing circuit U مدار چاشنی مدار انفجار
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
one hook U مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
right U مستقیم
righted U مستقیم
straighter U مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
directs U مستقیم
straight U مستقیم
directed U مستقیم
straightest U مستقیم
straight line U خط مستقیم
bee line U خط مستقیم
straight line U مستقیم
first-hand U مستقیم
leveled U مستقیم
levelled U مستقیم
beeline U خط مستقیم
attributive U مستقیم
straight line code U کد مستقیم
righting U مستقیم
on line U مستقیم
upstanding U مستقیم
straightish U مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
level U مستقیم
levels U مستقیم
firsthand U مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
direct current U جریان مستقیم
video disk U دسترسی مستقیم
d.c. U جریان مستقیم
uniaxial bending U خمش مستقیم
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
d.c U جریان مستقیم
uncurl U مستقیم شدن
visual fire U تیر مستقیم
wall pass U پاس مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
airlines U خط مستقیم هوایی
airline U خط مستقیم هوایی
spur offtake U ابگیر مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
rectiliner U مستقیم الخط
direct object U مفعول مستقیم
direct support U کمک مستقیم
positive relation U رابطه مستقیم
indirect U غیر مستقیم
random access U دستیابی مستقیم
hottest U خط تلفن مستقیم
hotter U خط تلفن مستقیم
hot U خط تلفن مستقیم
forward voltage U ولتاژ مستقیم
straight line U دارای خط مستقیم
straight line U بخط مستقیم
sonna deung koot U دست مستقیم
straight left U چپ مستقیم در بوکس
straight edge U لبه مستقیم
dressing U مستقیم کنی
dressings U مستقیم کنی
through call U مکالمه مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
direct hits U اصابت مستقیم
close supervision U نظارت مستقیم
straightening flute drill U مته مستقیم
proximate U بیفاصله مستقیم
specific cost U هزینه مستقیم
proximate cause U علت مستقیم
backstair U غیر مستقیم
forward resistance U مقاومت مستقیم
as the crow files U بخط مستقیم
ambagious U غیر مستقیم
air line U خط مستقیم هوایی
sideway U غیر مستقیم
highroads U صراط مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
highroad U صراط مستقیم
rectilinear U مستقیم الخط
straightest U قسمت مستقیم
line storm U طوفان مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
Go straight ahead. مستقیم بروید.
direct address آدرس مستقیم
direct labour U دستمزد مستقیم
direct fire U تیر مستقیم
straight U قسمت مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
on line help U کمک مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
direct control U کنترل مستقیم
intuition U درک مستقیم
straighter U قسمت مستقیم
direct file U فایل مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
direct file U پرونده مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
straight position U فرم مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct access U دستیابی مستقیم
intuitions U درک مستقیم
directness U مستقیم بودن
direct material U مواد مستقیم
stiffest U مستقیم چوب شده
circumlocution U بیان غیر مستقیم
indirect taxes U مالیاتهای غیر مستقیم
parrying U سد کردن دفاع مستقیم
managing U مستقیم یا تحت کنترل
stiffer U مستقیم چوب شده
live copy paste U کپی الصاق مستقیم
straight line method of depreciation U استهلاک به روش خط مستقیم
straight right U راست مستقیم در بوکس
fired U شوت محکم و مستقیم
the intuitive faculty U قوه درک مستقیم
fires U شوت محکم و مستقیم
straight blow U ضربه مستقیم در بوکس
impluse wheel U چرخ فشار مستقیم
indirect damage U ضرر غیر مستقیم
on line information service U سرویس اطلاعاتی مستقیم
circumlocutions U بیان غیر مستقیم
straight bar U میل گرد مستقیم
parried U سد کردن دفاع مستقیم
indirect consumption U مصرف غیر مستقیم
indirect cost U هزینه غیر مستقیم
jab U ضربه سریع مستقیم
indirect object U مفعول غیر مستقیم
fire U شوت محکم و مستقیم
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
helm U زاویه سکان از خط مستقیم
indirect methods U روشهای غیر مستقیم
chutes U مسیر مستقیم مسابقه
straightening roll U غلطک مستقیم کنی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
jabbed U ضربه سریع مستقیم
jabbing U ضربه سریع مستقیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com