Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
indirect evidence
U
مدارک و ادله غیر مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost records
U
مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
evidance in substanttiation of claims
U
ادله اثبات دعوی
secta
U
ادله خواهان دعوی
secondary evidence
U
ادله درجه دوم
secondary evidence
U
ادله فاقداعتبار زیاد
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
demurrer
U
ایراد عدم کفایت ادله
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
resources
U
مدارک
reference
U
مدارک
references
U
مدارک
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
record management
U
مدیریت مدارک
privileged communication
U
مدارک محرمانه
training publication
U
مدارک اموزشی
record count
U
شمار مدارک
application documents
U
مدارک درخواستنامه
application credentials
U
مدارک درخواستنامه
application papers
U
مدارک درخواستنامه
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
record gap
U
شکاف بین مدارک
record blocking
U
کنده یی کردن مدارک
internal evidence
U
مدارک یاگواه درونی
cumulative evidence
U
قرائن یا مدارک اضافی
documentation
U
مدرک یا مدارک اسناد
lost documents
U
اسناد و مدارک گم شده
interrecord gap
U
شکاف بین مدارک
undocumented
U
فاقد مدارک قانونی
documentation
U
ارائه اسناد یا مدارک
office of records
U
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
demurrer
U
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
administrative crypto account
U
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
medical records
U
پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
restricting
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
restrict
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
classified material
U
مدارک طبقه بندی شده
limited access
U
دراری محدودیت مدارک محدود
restricts
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
accountable cryptomaterial
U
مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material
U
دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
internal evidence
U
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
reserve on board
U
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
sanitize
U
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
presumption hominis
U
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
depository
U
بایگانی مدارک بایگانی راکد
righted
U
مستقیم
right
U
مستقیم
righting
U
مستقیم
on line
U
مستقیم
straightest
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
directs
U
مستقیم
firsthand
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
attributive
U
مستقیم
levelled
U
مستقیم
leveled
U
مستقیم
level
U
مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
straighter
U
مستقیم
upstanding
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
straightish
U
مستقیم
straight line
U
مستقیم
straight
U
مستقیم
straight line code
U
کد مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
direct support
U
کمک مستقیم
through call
U
مکالمه مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
hotter
U
خط تلفن مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
hottest
U
خط تلفن مستقیم
direct selling
U
فروش مستقیم
direct selection
U
انتخاب مستقیم
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
direct aggression
U
پرخاشگری مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
airline
U
خط مستقیم هوایی
d.c
U
جریان مستقیم
direct relationship
U
وابستگی مستقیم
direct hits
U
اصابت مستقیم
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
straightening flute drill
U
مته مستقیم
direct material
U
مواد مستقیم
direct load
U
بارگذاری مستقیم
dressing
U
مستقیم کنی
direct file
U
فایل مستقیم
as the crow files
U
بخط مستقیم
direct dye
U
رنگینه مستقیم
backstair
U
غیر مستقیم
wall pass
U
پاس مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
aright
U
مستقیم مستقیما
direct control
U
کنترل مستقیم
direct conversion
U
تبدیل مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
direct coupling
U
کوپلینگ مستقیم
direct coupling
U
جفتگری مستقیم
direct file
U
پرونده مستقیم
direct fire
U
اتش مستقیم
ambagious
U
غیر مستقیم
dressings
U
مستقیم کنی
uniaxial bending
U
خمش مستقیم
uncurl
U
مستقیم شدن
direct lighting
U
روشنایی مستقیم
direct processing
U
پردازش مستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
video disk
U
دسترسی مستقیم
visual fire
U
تیر مستقیم
direct process
U
فرایند مستقیم
air line
U
خط مستقیم هوایی
direct fire
U
تیر مستقیم
direct cost
U
هزینه مستقیم
straighter
U
قسمت مستقیم
airlines
U
خط مستقیم هوایی
rectiliner
U
مستقیم الخط
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
straight edge
U
لبه مستقیم
rectilinear
U
مستقیم الخط
random access
U
دستیابی مستقیم
proximate
U
بیفاصله مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
straight position
U
فرم مستقیم
straight line
U
بخط مستقیم
proximate cause
U
علت مستقیم
intuition
U
درک مستقیم
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
straight
U
قسمت مستقیم
direct hit
U
اصابت مستقیم
highroad
U
صراط مستقیم
straightest
U
قسمت مستقیم
intuitions
U
درک مستقیم
direct tax
U
مالیات مستقیم
direct taxation
U
مالیات مستقیم
specific cost
U
هزینه مستقیم
sonna deung koot
U
دست مستقیم
sideway
U
غیر مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم
highroads
U
صراط مستقیم
direct current
U
جریان مستقیم
positive relation
U
رابطه مستقیم
direct object
U
مفعول مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
direct reading
U
قرائت مستقیم
direct pressure
U
فشار مستقیم
direct address
U
نشانی مستقیم
directness
U
مستقیم بودن
indirect
U
غیر مستقیم
on line help
U
کمک مستقیم
direct taxes
U
مالیاتهای مستقیم
straight line
U
دارای خط مستقیم
direct access
U
دستیابی مستقیم
direct quota tion
U
نقل قول مستقیم
direct addressing
U
ادرس دهی مستقیم
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
direct connect modem
U
مدم اتصال مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct reading instrument
U
دستگاه مستقیم خوانی
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
down hill casting
U
ریخته گری مستقیم
direct lift control
U
کنترل مستقیم برا
direct access method
U
روش دستیابی مستقیم
direct absorption process
U
فرایند جذب مستقیم
direct casting
U
ریخته گری مستقیم
direct addressing
U
نشان دهی مستقیم
Don't beat around the bush!
U
مستقیم و رک حرف بزن!
straightening press
U
پرس مستقیم کنی
straightening anvil
U
سندان مستقیم کنی
straight right
U
راست مستقیم در بوکس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com