English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
life cycle U مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
polygenesis U پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
To climb the ladder of success. U مدارج ترقی را طی کردن
combat essential U اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
critical facility U تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalistic U خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist U خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
biota U زندگی گیاهان وجانوران یک ناحیه
thremmatology U علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
pan U خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
pan- U خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
pans U خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
warrens U جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
warren U جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
fleece U پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleeces U پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleecing U پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
paleozoology U شعبهای از دیرین شناسی که باسنگواره ها وجانوران فسیل شده سروکار دارند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
vital U حیاتی
of vital importance U حیاتی
triphibious U سه حیاتی
triphibian U سه حیاتی
indispensable <adj.> U حیاتی
unalterable <adj.> U حیاتی
essential <adj.> U حیاتی
unalienable <adj.> U حیاتی
major <adj.> U حیاتی
quintessential <adj.> U حیاتی
substantive [essential] <adj.> U حیاتی
biotic U حیاتی
absolute <adj.> U حیاتی
vital <adj.> U حیاتی
inalienable <adj.> U حیاتی
essential U حیاتی
essentials U حیاتی
inevitable <adj.> U حیاتی
vital necessity U ضرورت حیاتی
elanvital U نشاط حیاتی
vitalism U حیاتی نگری
biogeography U جغرافیای حیاتی
vital interest U مصلحت حیاتی
vital index U شاخص حیاتی
vital ground U زمین حیاتی
vital capacity U فرفیت حیاتی
vital capacity U گنجایش حیاتی
critical U حیاتی بحرانی
vital area U منطقه حیاتی
urgent priority U تقدم حیاتی
vital force U نیروی حیاتی
stamina U نیروی حیاتی
elanvital U نیروی حیاتی
life zone U منطقه حیاتی
oeuvre U کار حیاتی
critical intelligence U اطلاعات حیاتی
homeostasis U تعادل حیاتی
vitality U نیروی حیاتی
essential supply U اماد حیاتی
lifeblood U نیروی حیاتی
biocatalyst U کاتالیزورهای حیاتی
vital statistics U امارهای حیاتی
lebensraum U فضای حیاتی
vital statistics U امار حیاتی
lifeblood U خون حیاتی
emergencies U غیر منتظره حیاتی
emergency U غیر منتظره حیاتی
biogeographic U مربوط به جغرافیای حیاتی
vitality U قدرت یا خاصیت حیاتی
vitals U اعضای حیاتی و موثربدن
keyitem U اقلام ضروری و حیاتی
vivacity U نشاط نیروی حیاتی
critical materials U اقلام حیاتی و مهم
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
mission essential U حیاتی از نظر انجام ماموریت
vital area U منطقه حیاتی پدافند هوایی
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
essential item list U فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
diastase U دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
anticatalyst U مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
estrogen U ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
master U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
plastogene U اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
mastered U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
privilege U ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
human beings U انسان
human being U انسان
loard of creation U انسان
mortal U انسان
mortals U انسان
homosapiens U انسان
in human shape U انسان
mans U انسان
homo U انسان
man U انسان
hominid U جنس انسان
humanitarian U انسان گرایانه
subhuman U مادون انسان
godman U انسان خداوار
anthropology U انسان شناسی
voicing U صدای انسان
anthropoid U شبه انسان
eudemonology U گفتاردرسعادت انسان
bods U بدن انسان
egalitarian U طرفدارتساوی انسان
humanist U انسان گرا
humanly U مثل انسان
anthropoids U انسان نما
anthropoids U شبه انسان
anthropoid U انسان نما
The human body U بدن انسان
heidelberg man U انسان هایدلبرگ
homosapiens U نوع انسان
misanthropy U انسان بیزاری
anthropomorphism U انسان انگاری
human movement U حرکت انسان
humansit U انسان دوست
palms U کف دست انسان
palm U کف دست انسان
infrahuman U پایین تر از انسان
primitive U انسان اولیه
kindlity U انسان وار
marginal man U انسان حاشیهای
manward U بطرف انسان
homo politicus U انسان اجتماعی
homo faber U انسان ابزارساز
pithecanthrope U انسان میمونی
infrahuman U مادون انسان
homo economicus U انسان اقتصادی
dewlap U غبغب انسان
dewlaps U غبغب انسان
humankind U نوع انسان
superhuman U برتر از انسان
anthropomorphic U شبیه انسان
cannibalism U ادمخواری انسان
humanoid U شبیه انسان
humanoids U شبیه انسان
the outward man U انسان فاهر
economic man U انسان اقتصادی
misanthrope U انسان گریز
misanthropes U انسان گریز
anthropologist U انسان شناس
atomy U اسکلت انسان
rump U کفل انسان
mankind U نوع انسان
brisket U سینه انسان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com