English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intervener U مداخله کننده
intervenient U مداخله کننده
intevener U مداخله کننده
tamperer U مداخله کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
marplot U ادم فضول مداخله کننده
Other Matches
laissez faire U عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
laisser faire U عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
intervention U مداخله
interventions U مداخله
officious U مداخله کن
participation U مداخله
intermediation U مداخله
interfere U مداخله
interposal U مداخله
interfered U مداخله
interposition U مداخله
interferes U مداخله
interference U مداخله
right to intervene U حق مداخله
to thrust oneself U مداخله
meddlesome U مداخله گر
pryer U مداخله گر
non intervention U عدم مداخله
intervene U مداخله کردن
intervened U مداخله کردن
meddle U مداخله کردن
interventionist U طرفدار مداخله
interlope U مداخله کردن
interposingly U ازراه مداخله
interposes U مداخله کردن
military intervention U مداخله نظامی
meddled U مداخله کردن
meddles U مداخله کردن
interposed U مداخله کردن
interposing U مداخله کردن
stickle U مداخله کردن
interpose U مداخله کردن
undue U بدون مداخله
intermediary U وساطت مداخله
intervention U مداخله کردن
interventions U مداخله کردن
intermediaries U وساطت مداخله
intervenes U مداخله کردن
nonintervention U عدم مداخله
put in U مداخله کردن رساندن
to i. with qnother's affairs U درکاردیگری مداخله کردن
intermediacy U میانجی گری مداخله
tamper U مداخله وفضولی کردن
to intervene in an affair U در کاری مداخله کردن
nonintervention U سیاست عدم مداخله
Pry not into the affair of others. <proverb> U در کار دیگران مداخله مکن .
intervenes U مداخله کردن پا میان گذاردن
interfere U پا بمیان گذاردن مداخله کردن
intervened U مداخله کردن پا میان گذاردن
interfered U پا بمیان گذاردن مداخله کردن
intervene U مداخله کردن پا میان گذاردن
interjecting U در میان امدن مداخله کردن
interposingly U مداخله کنان بطور معترضه
interjects U در میان امدن مداخله کردن
step in U مداخله بیجا در کاری کردن
interjected U در میان امدن مداخله کردن
poke nose into something [one's life] <idiom> U در کار کسی مداخله کردن
interject U در میان امدن مداخله کردن
electromagnetic interference U مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
interferes U پا بمیان گذاردن مداخله کردن
isolationist U طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
Community architecture U [جنبش مداخله در طراحی ساختمان های انگلیس]
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interventionism U سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
kibitz U درکاردیگری مداخله کردن فضولی کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
intermeddle U مداخله کردن فضولی کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper U شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers U شوت کننده با پرش پرش کننده
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
trackers U پی کننده
hopper U لی لی کننده
refuser U رد کننده
solver U حل کننده
tracker U پی کننده
doers U کننده
hoppers U لی لی کننده
refutative U رد کننده
benders U خم کننده
renunciant U کننده
mitigatory U کم کننده
filleted U پر کننده
filleting U پر کننده
syncopator U غش کننده
puffer U پف کننده
fluxing oil U اب کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com