English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
summary U خلاصه مختصر
summaries U خلاصه مختصر
apercu U خلاصه مختصر
sketches U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
digesting U خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests U خلاصه کردن و شدن خلاصه
digested U خلاصه کردن و شدن خلاصه
digest U خلاصه کردن و شدن خلاصه
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
quadruplication U تهیه چیزی درچهارنسخه
precise U مختصر کردن مختصر
outlines U خلاصه خلاصه کردن
outlining U خلاصه خلاصه کردن
outlined U خلاصه خلاصه کردن
outline U خلاصه خلاصه کردن
copied U تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copying U تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy U تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copies U تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
epitomist U شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
abridge U مختصر کردن
look in U دیدن کردن مختصر
shortens U مختصر کردن کاستن
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
shortened U مختصر کردن کاستن
shorten U مختصر کردن کاستن
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
epitomizes U خلاصه کردن
epitomises U خلاصه کردن
foreshortened U خلاصه کردن
epitomized U خلاصه کردن
epitomize U خلاصه کردن
condenses U خلاصه کردن
summarises U خلاصه کردن
synopsize U خلاصه کردن
condensing U خلاصه کردن
summarised U خلاصه کردن
summarize U خلاصه کردن
epitomised U خلاصه کردن
summarising U خلاصه کردن
condense U خلاصه کردن
epitomising U خلاصه کردن
foreshortens U خلاصه کردن
summarizes U خلاصه کردن
abstracting U خلاصه کردن
summarized U خلاصه کردن
summarizing U خلاصه کردن
abstract U خلاصه کردن
foreshorten U خلاصه کردن
epitomizing U خلاصه کردن
abstracts U خلاصه کردن
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
briefer U دستور خلاصه کردن
to take notes of U خلاصه نویسی کردن از
brief U دستور خلاصه کردن
condensible U قابل خلاصه کردن
to make a long story short <idiom> خلاصه کردن قصه
abbreviates U مختصرکردن خلاصه کردن
abbreviating U مختصرکردن خلاصه کردن
briefed U دستور خلاصه کردن
briefest U دستور خلاصه کردن
abbreviate U مختصرکردن خلاصه کردن
run-through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-throughs U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
abstract a deed U قباله ایی را خلاصه کردن
cut down U خلاصه کردن تقلیل دادن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
condenses U منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condense U منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
condensing U منقبض کردن مختصرومفیدکردن خلاصه کردن
simplifying U مختصر کردن اسانتر کردن
simplify U مختصر کردن اسانتر کردن
simplifying U اسان تر کردن مختصر کردن
simplify U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies U مختصر کردن اسانتر کردن
simplifies U اسان تر کردن مختصر کردن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
catering U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
supplying U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
cater U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
procures U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
process U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
compressing U خلاصه کردن متراکم کردن
compress U خلاصه کردن متراکم کردن
compresses U خلاصه کردن متراکم کردن
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
funded U تهیه وجه کردن
enables U تهیه کردن برای
extemporised U فورا تهیه کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
process U تهیه و تولید کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
enable U تهیه کردن برای
conserved U کنسرو تهیه کردن
enabled U تهیه کردن برای
enabling U تهیه کردن برای
fund U تهیه وجه کردن
extemporises U فورا تهیه کردن
extemporising U فورا تهیه کردن
extemporize U فورا تهیه کردن
get U تهیه کردن فهمیدن
processes U تهیه و تولید کردن
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
triplicate U در سه نسخه تهیه کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
programme U برنامه تهیه کردن
programmes U برنامه تهیه کردن
bill U تهیه کردن صورتحساب
bills U تهیه کردن صورتحساب
preparation U تهیه کردن اتش
gets U تهیه کردن فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
extemporized U فورا تهیه کردن
extemporizes U فورا تهیه کردن
extemporizing U فورا تهیه کردن
effigies U تمثال تهیه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com