English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
simplifies U مختصر کردن اسانتر کردن
simplify U مختصر کردن اسانتر کردن
simplifying U مختصر کردن اسانتر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
precise U مختصر کردن مختصر
simplifies U اسان تر کردن مختصر کردن
simplify U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying U اسان تر کردن مختصر کردن
abridge U مختصر کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
shortens U مختصر کردن کاستن
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
shorten U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
look in U دیدن کردن مختصر
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
human engineering U مطالعهای مربوط به طراحی محصولاتی که برای استفاده انسانها اسانتر و راحتتر میباشد
maltron keyboard U یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
gnomical U مختصر
laconically U مختصر گو
viz U مختصر
grammalogue U مختصر
sums U مختصر
sum U مختصر
compend U مختصر
laconic U مختصر گو
succinct <adj.> U مختصر
briefer U مختصر
briefest U مختصر
succinct U مختصر
terse U مختصر
terser U مختصر
tersest U مختصر
short term U مختصر
abstracted U مختصر
summary U مختصر
short <adj.> U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
curt <adj.> U مختصر
tis U مختصر ti is
concise <adj.> U مختصر
brief U مختصر
briefed U مختصر
abridged U مختصر
febricula U تب مختصر
concise U مختصر
partial U مختصر
summaries U مختصر
epitome U مختصر
shortest U مختصر
incomprehensive U مختصر
abbreviated U مختصر
shorter U مختصر
synoptic U مختصر
little U مختصر
short U مختصر
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
curtailed U مختصر نمودن
summary U خلاصه مختصر
tots U یادداشت مختصر
nodding acquaintance آشنایی مختصر
curtail U مختصر نمودن
telegraphic U تلگرافی مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
synopses U اجمال مختصر
pithy U مختصر ومفید
synopsis U اجمال مختصر
curtailing U مختصر نمودن
curtails U مختصر نمودن
summaries U خلاصه مختصر
clicks U صدای مختصر
lacanic U مختصر و مفید
briefer U کوتاه مختصر
briefed U کوتاه مختصر
clicked U صدای مختصر
brief U کوتاه مختصر
scumble U مالش مختصر
click U صدای مختصر
briefest U کوتاه مختصر
paraph U امضای مختصر
simplifier U مختصر کننده
shortener U مختصر کننده
tiffin U ناهار مختصر
apercu U خلاصه مختصر
concisely U بطور مختصر
flashed U روشنایی مختصر
flash U روشنایی مختصر
velitation U جنگ مختصر
inking U اطلاع مختصر
snacks U خوراک مختصر
tendency U علاقه مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
flashes U روشنایی مختصر
petit mal U صرع مختصر
let us be brief U مختصر کنیم
compendium U مختصر کوتاهی
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
tendencies U علاقه مختصر
squabbling U نزا مختصر
grind out U پیشروی مختصر
brachygraphy U مختصر نویسی
comedietta U کمدی مختصر
shorthand U مختصر نویسی
squabbles U نزا مختصر
squabbled U نزا مختصر
squabble U نزا مختصر
cheep U اشاره مختصر
handlist U فهرست مختصر
snack U خوراک مختصر
contracted U مختصر محدود
potluck U غذای مختصر
tot U یادداشت مختصر
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
spot U زمان مختصر لحظه
compendious U موجز مختصر ومفید
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
feather U فشار مختصر به گاز
metastable U دارای ثبات مختصر
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
simplifications U تسهیل مختصر سازی
simplification U تسهیل مختصر سازی
spots U زمان مختصر لحظه
pittance U کمک هزینه مختصر
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
byword U اشاره یانگاه مختصر
bywords U اشاره یانگاه مختصر
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
prospectuses U شرح حال مختصر
prospectus U شرح حال مختصر
pulls U برتری جزئی و مختصر
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
pull U برتری جزئی و مختصر
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com