English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the court above U محکمه بالاتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
tribunal U محکمه
forums U محکمه
assize U محکمه
forum U محکمه
tribunals U محکمه
court U محکمه
uppers U بالاتر
above U بالاتر
higher U بالاتر
superiors U بالاتر
superior U بالاتر
the above figures U بالاتر
upper U بالاتر
overshoots U بالاتر از حد
overshooting U بالاتر از حد
further up U بالاتر
overshoot U بالاتر از حد
about U بالاتر
court of first instance U محکمه بدایت
court of minor offence U محکمه خلاف
court of a U محکمه استیناف
tribunal U دادگاه محکمه
police court U محکمه خلاف
tribunals U دادگاه محکمه
industrial tribunal U محکمه صناعی
forum U دادگاه محکمه
arret U حکم محکمه
forums U دادگاه محکمه
open court U محکمه عمومی
religious court U محکمه شرع
criminal court U محکمه جنائی
court of petty offences U محکمه خلاف
lower court U محکمه تالی
judgement U حکم محکمه
judgements U حکم محکمه
judgments U حکم محکمه
senior U بالاتر بالارتبه
seniors U بالاتر بالارتبه
overshoots U بالاتر زدن
above all U بالاتر از همه
overshooting U بالاتر زدن
hereinabove U بالاتر از این
parent directory U دایرکتوری بالاتر
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
transcended U بالاتر بودن
royalmast U دکل بالاتر
transcending U بالاتر بودن
transcend U بالاتر بودن
superordinate U شخص بالاتر
superordinates U شخص بالاتر
overshoot U بالاتر زدن
transcends U بالاتر بودن
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
docket U دفتر اوقات محکمه
docketed U دفتر اوقات محکمه
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
venire faciac U حکم احضار به محکمه
querela U دعوی مطروح در محکمه
probate court U محکمه امور حسبی
bench U هیات قضات محکمه
benches U هیات قضات محکمه
dockets U دفتر اوقات محکمه
docketing U دفتر اوقات محکمه
above par U بالاتر از بهای اسمی
hyperpyrexia U درجه حرارت بالاتر از صد
right of begin U حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
lord chief justice U رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
judicial writ U نامه رسمی صادره از محکمه
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
courts of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
dock U جای محکوم یازندانی در محکمه
docked U جای محکوم یازندانی در محکمه
court of appeal U محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
courts of appeal U محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
docks U جای محکوم یازندانی در محکمه
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
reserve buoyancy U حجم بالاتر از خط ابخور ناو
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Black will take no other hue. <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
critical altitude U ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
consultary response U نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
pre audience U ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
channel U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to invoke a higher power U به مقامی بالاتر رجوع کردن [برای کمک]
channels U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
cabin supercharger U کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
special pleading U علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
rogatory U احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
gale U باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
limiter U وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
gales U باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
passed U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
braze welding U جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
passes U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
services U توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
flag rank U افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
LIM EMS U استانداردی که حافظه جانبی بالاتر از کلید بایت را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامه هایی که خاص نوشته شده اند به کار می رود
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
speedy cut U اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com