English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to turn over U محول کردن برگرداندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lippen U محول کردن
relegates U محول کردن
vest U محول کردن
relegated U محول کردن
vests U محول کردن
relegate U محول کردن
relegating U محول کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
delegating U وکالت دادن محول کردن به
delegates U وکالت دادن محول کردن به
delegated U وکالت دادن محول کردن به
delegate U وکالت دادن محول کردن به
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
devolving U تفویض کردن محول کردن
devolve U تفویض کردن محول کردن
devolves U تفویض کردن محول کردن
devolved U تفویض کردن محول کردن
countermands U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
converts U برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
converting U برگرداندن وارونه کردن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
converted U برگرداندن وارونه کردن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
convert U برگرداندن وارونه کردن
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
transformers U محول
transformer U محول
assigned role U نقش محول
buck passer U شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
regurgitated U برگرداندن
retroject U برگرداندن
dishonoured U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
blenched U برگرداندن
averts U برگرداندن
blenches U برگرداندن
dishonoring U برگرداندن چک
regurgitate U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
blenching U برگرداندن
turnover U برگرداندن
reversion U برگرداندن
dishonouring U برگرداندن چک
rootle U برگرداندن
replayed U برگرداندن
replay U برگرداندن
averting U برگرداندن
bring back U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
evert U برگرداندن
blench U برگرداندن
reflects U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
avert U برگرداندن
dishonours U برگرداندن چک
averted U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
replaying U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
upset U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
dishonors U برگرداندن چک
diverging U برگرداندن
translating U برگرداندن
translates U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
retorts U برگرداندن
reset U برگرداندن
convert U برگرداندن
replays U برگرداندن
transact U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
send back U برگرداندن
to send back U برگرداندن
upsets U برگرداندن
reflect U برگرداندن
retort U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
translate U برگرداندن
translated U برگرداندن
re echo U دوباره برگرداندن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
replicate U برگرداندن تازدن
replicates U برگرداندن تازدن
replicating U برگرداندن تازدن
evoking U فراخواندن برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
evocate U فراخواندن برگرداندن
decodes U برگرداندن رمز
decoded U برگرداندن رمز
returning U مراجعت برگرداندن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
replicated U برگرداندن تازدن
decode U برگرداندن رمز
returns U مراجعت برگرداندن
to pay back U برگرداندن افزودن
evoke U فراخواندن برگرداندن
spades U بابیل برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
returned U مراجعت برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
restitute U بحال اول برگرداندن
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
beads U برگرداندن لبههای ورق
turn U تاه زدن برگرداندن
turns U تاه زدن برگرداندن
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
bead U برگرداندن لبههای ورق
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
restores U بحال اول برگرداندن
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
restore U بحال اول برگرداندن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
restored U بحال اول برگرداندن
supinate U بخارج برگرداندن دست
intervert U سوی دیگر برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
cover U اماده برای برگرداندن توپ
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
covers U اماده برای برگرداندن توپ
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com