English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
billet U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeted U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeting U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billets U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography U مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth U نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
institutional U سازمانی
organizational U سازمانی
inorganization U بی سازمانی
organizational maintenance U تعمیرات سازمانی
organization scheme U نمودار سازمانی
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
organizational psychology U روانشناسی سازمانی
quarters in kind U منازل سازمانی
complements U پرسنل سازمانی
complement U پرسنل سازمانی
complementing U پرسنل سازمانی
complemented U پرسنل سازمانی
augmented U غیر سازمانی
augmenting U غیر سازمانی
augments U غیر سازمانی
organic U سازمانی الی
organic U سازمانی اصلی
organic U یکان سازمانی
branch material position U شغل سازمانی
organization control U کنترل سازمانی
nonorganic U غیر سازمانی
organization chart U نمودار سازمانی
organizational identity U هویت سازمانی
organizational U یکان سازمانی
augment U غیر سازمانی
positioned U مقام شغل سازمانی
position U مقام شغل سازمانی
position U حالت محل سازمانی
positioned U حالت محل سازمانی
site license U مجوز درون سازمانی
side job U شغل غیر سازمانی
noncrew U خدمه غیر سازمانی
design U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
roll call U حضور و غیاب سازمانی
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
packaging U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
layout U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
validated position U محل سازمانی خالی
validated position U شغل بلاتصدی سازمانی
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
modular programming U برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
vouchsafed U پذیرفتن
admits U پذیرفتن
allowing U پذیرفتن
admit U پذیرفتن
hears U پذیرفتن
hear U پذیرفتن
allows U پذیرفتن
take in U پذیرفتن
admitting U پذیرفتن
allow U پذیرفتن
vouchsafing U پذیرفتن
vouchsafes U پذیرفتن
embracing U پذیرفتن
vouchsafe U پذیرفتن
accepting U پذیرفتن
accept U پذیرفتن
to take in U پذیرفتن
take by storm <idiom> U پذیرفتن
accepts U پذیرفتن
embraces U پذیرفتن
embraced U پذیرفتن
embrace U پذیرفتن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
co-opting U بهمکاری پذیرفتن
co-opted U بهمکاری پذیرفتن
co-opts U بهمکاری پذیرفتن
co-opt U بهمکاری پذیرفتن
receive U رسیدن پذیرفتن
receives U رسیدن پذیرفتن
deigns U لطفا پذیرفتن
deigning U لطفا پذیرفتن
deigned U لطفا پذیرفتن
co opt U بهمکاری پذیرفتن
adopts U به فرزندی پذیرفتن
adopting U به فرزندی پذیرفتن
adoption U به فرزندی پذیرفتن
adopt U به فرزندی پذیرفتن
risked U پذیرفتن خطر
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
to snatch at U باشتیاق پذیرفتن
hearken U بگوش دل پذیرفتن
risking U پذیرفتن خطر
to run away with U باشتاب پذیرفتن
snap up U بیدرنگ پذیرفتن
filiate U بفرزندی پذیرفتن
honor U پذیرفتن برات
acceptance of goods U پذیرفتن کالا
stretch a point <idiom> U اتفاقی پذیرفتن
deign U لطفا پذیرفتن
risk U پذیرفتن خطر
risks U پذیرفتن خطر
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
BSI U سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
in house training U برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
to toe the line U برنامه حزبی را پذیرفتن
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
westernized U تمدن غربی را پذیرفتن
westernizes U تمدن غربی را پذیرفتن
westernizing U تمدن غربی را پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
to snap at an invitation U دعوتی را فورا پذیرفتن
to take a bet U پذیرفتن گرویا شرط
westernised U تمدن غربی را پذیرفتن
westernises U تمدن غربی را پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
pig in a poke <idiom> U چشم بسته پذیرفتن
westernising U تمدن غربی را پذیرفتن
westernize U تمدن غربی را پذیرفتن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
affiliating U به فرزندی پذیرفتن مربوط
adopting U درمیان خود پذیرفتن
affiliates U به فرزندی پذیرفتن مربوط
adopts U درمیان خود پذیرفتن
affiliated U به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliate U به فرزندی پذیرفتن مربوط
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
adopt U درمیان خود پذیرفتن
adhibit U ترتیب دادن پذیرفتن
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
allowing U پذیرفتن اعطاء کردن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
allow U پذیرفتن اعطاء کردن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
allows U پذیرفتن اعطاء کردن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
listens U پذیرفتن استماع کردن
listening U پذیرفتن استماع کردن
listened U پذیرفتن استماع کردن
listen U پذیرفتن استماع کردن
integrated U روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
takes U پذیرفتن موثر واقع شدن
judaize U اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
to accept this token of my esteem U پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
take U پذیرفتن موثر واقع شدن
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
secondary U سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
R & D U سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
to snap up U بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
to take the fall [American English] U مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
strike out <idiom> U رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
bosoms U بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
bosom U بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
to overtax oneself U بیش از ظرفیت خود مسئولیتی [کاری] پذیرفتن
to bite the bullet <idiom> U پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
to carry a motion by acclamation U درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
National Center for Supercomputing Applications U سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
declaring U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declare U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
InterNIC U سازمانی که روشی که نام میدان ها و آدرس یکتای شبکه به کامپیوتر انتساب شده است را مدیریت میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com