Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spoin bank
U
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
redundant
U
مازاد بر احتیاج
superimposed
U
مازاد بر احتیاج
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
excess listing
U
لیست وسایل انفرادی مازاد
preventive
U
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
maintenance float
U
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
communication security custodian
U
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
fishnet
U
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
excess
U
مازاد
salvages
U
مازاد
surcharge water
U
اب مازاد
salvaged
U
مازاد
spoil
U
مازاد
rejcet
U
مازاد
salvage
U
مازاد
spoiled
U
مازاد
spoiling
U
مازاد
spoils
U
مازاد
salvaging
U
مازاد
excesses
U
مازاد
residual
U
مازاد
surplus
U
مازاد
surpluses
U
مازاد
penury
U
احتیاج
need
U
احتیاج
needed
U
احتیاج
needing
U
احتیاج
want
U
احتیاج
demand
U
احتیاج
lack
U
احتیاج
necessitousness
U
احتیاج
lacks
U
احتیاج
necessity
U
احتیاج
requirement
U
احتیاج
lacked
U
احتیاج
neediness
U
احتیاج
need
U
احتیاج
excess
U
اضافه مازاد
excess demand
U
درخواست مازاد
spares
U
اقلام مازاد
economic surplus
U
مازاد اقتصادی
spoin bank
U
انبار مازاد
system overhead
U
مازاد سیستم
surplus water
U
ابهای مازاد
surplus stock
U
موجودی مازاد
surplus production
U
مازاد تولید
surplus gas
U
گاز مازاد
basic surplus
U
مازاد اساسی
budget surplus
U
مازاد بودجه
excesses
U
اضافه مازاد
excess reserves
U
اندوختههای مازاد
excess stock
U
موجودی مازاد
social surplus
U
مازاد اجتماعی
sellers surplus
U
مازاد فروشنده
residual matrix
U
ماتریس مازاد
residual variance
U
پراکنش مازاد
overproduction
U
تولید مازاد
remainder
U
مابقی مازاد
residue of the state
U
مازاد ترکه
export surplus
U
مازاد صادرات
farm surplus
U
مازاد کشاورزی
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
lackvt
U
احتیاج داشتن
demands
U
نیاز احتیاج
requirement
U
تقاضا احتیاج
u. need
U
احتیاج مبرم
demanded
U
نیاز احتیاج
urgent need
U
احتیاج مبرم
demand
U
نیاز احتیاج
requisite
U
لازمه احتیاج
overplus
U
بیش از احتیاج
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
back titration
U
تیتر کردن مازاد
tail drain
U
نهرچه ابهای مازاد
trade balance surplus
U
مازاد تراز تجاری
surpluses
U
اقلام اضافی و مازاد
surplus
U
اقلام اضافی و مازاد
producer surplus
U
مازاد تولید کننده
import surcharge
U
حقوق واردات مازاد
excess listing
U
لیست اقلام مازاد
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
answered
U
جواب احتیاج را دادن
to call for a
U
احتیاج بدقت داشتن
to be in great request
U
زیادمورد احتیاج بودن
needed
U
نیازمندی در احتیاج داشتن
call of nature
<idiom>
U
احتیاج به دستشویی داشتند
answering
U
جواب احتیاج را دادن
answer
U
جواب احتیاج را دادن
need
U
نیازمندی در احتیاج داشتن
needing
U
نیازمندی در احتیاج داشتن
answers
U
جواب احتیاج را دادن
needle point to say
U
احتیاج بگفتن نیست
you're telling me
<idiom>
U
احتیاج نیست به من بگی
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
property disposition
U
از بین بردن اقلام مازاد
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
urgency of need
U
حیاتی بودن احتیاج به اماد
needed
U
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
need
U
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needing
U
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
nonverbal
U
بدون احتیاج باستفاده از زبان
featherbed
U
بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
serves
U
رفع کردن براوردن احتیاج
i heed your help
U
به مساعدت شما احتیاج دارم
served
U
رفع کردن براوردن احتیاج
serve
U
رفع کردن براوردن احتیاج
cry out for
<idiom>
U
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
vent for surplus theory of trade
U
نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
the system of
U
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
no branch
U
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
put up
<idiom>
U
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
turn one's back on
<idiom>
U
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
deficit
U
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits
U
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
four freedoms
U
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
cyclic item
U
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
functionalism
U
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
mercantilists
U
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
retention
U
نگهداری
upkeep
U
نگهداری
detentions
U
نگهداری
detention
U
نگهداری
retinues
U
نگهداری
internment
U
نگهداری
custody
U
نگهداری
retinue
U
نگهداری
preservation
U
نگهداری
sustention
U
نگهداری
landing, storage, delivery
U
نگهداری
safe keeping
U
نگهداری
holding
U
نگهداری
storage
U
نگهداری
sustentation
U
نگهداری
sustenance
U
نگهداری
guardianship
U
نگهداری
protection
U
نگهداری
keeping
U
نگهداری
guarding subsidy
U
حق نگهداری
detainer
U
نگهداری
maintenance
U
نگهداری
conservation
U
نگهداری
safe guard
U
نگهداری
program maintenance
U
نگهداری برنامه
interlude
U
نگهداری مقدماتی
holding capacity
U
فرفیت نگهداری
energy preservation
U
نگهداری انرژی
deffered maintenance
U
نگهداری مخصوص
depot maintenance
U
نگهداری امادگاهی
keep track of
<idiom>
U
نگهداری یاداشت
granfather file
U
نگهداری می شوند
depot maintenance
U
نگهداری دپویی
to take keep
U
نگهداری کردن
keep
U
نگهداری کردن
maturing
U
نگهداری بتن
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field maintenance
U
نگهداری در صحرا
record keeping
U
نگهداری سوابق
retentivity
U
قدرت نگهداری
keeps
U
نگهداری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com