Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prisoner of war cage
U
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
escry
U
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
warship
U
کشتی جنگی ناو جنگی
warships
U
کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill
U
مشق جنگی تمرین جنگی
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
live fire
U
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
public meeting
U
تجمع
association
U
تجمع
congestion
U
تجمع
accumulations
U
تجمع
associations
U
تجمع
forming up
U
تجمع
aggregation
U
تجمع
assembly
U
تجمع
accumulation
U
تجمع
capital agglomeration
U
تجمع سرمایه
accumulation point
U
نقطه تجمع
assembly area
U
منطقه تجمع
assembling area
U
منطقه تجمع
collecting point
U
منطقه تجمع
trafficked
U
تجمع مدافعان
traffic
U
تجمع مدافعان
traffics
U
تجمع مدافعان
trafficking
U
تجمع مدافعان
turout
U
تجمع پرسنل
furunculosis
U
تجمع چندکورک
line official
U
داور خط تجمع
hive
U
مرکز تجمع
swarmer
U
تجمع کننده
rendezvous area
U
منطقه تجمع
associations
U
تداعی معانی تجمع
rallying points
U
محل تجمع مجدد
line backing
U
دفاع پشت خط تجمع
rallying point
U
محل تجمع مجدد
pigmentation
U
تجمع رنگدانه ها در بافتها
number forward
U
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
concentration camps
U
منطقه تجمع اسرا
loose forward
U
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
rendezvous area
U
منطقه تجمع موقت
association
U
تداعی معانی تجمع
boat rendezvous area
U
منطقه تجمع قایقها
concentration camp
U
منطقه تجمع اسرا
dust laden
U
تجمع گرد وغبار
unlawful assembly
U
تجمع غیر قانونی
coagulation
U
تجمع مواد در یک ناحیه
pipe the side
U
تجمع گارد احترام
line backer
U
مدافع پشتیبان خط تجمع
sacking
U
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
hydrothorax
U
تجمع مایع در حفره جنب
hike
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
dummies
U
گول زدن حریف در تجمع
hikes
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
dummy
U
گول زدن حریف در تجمع
hiking
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
casual water
U
تجمع موقتی اب روی زمین
pipe the side
U
فرمان تجمع گارد احترام
coil up
U
تجمع ستون در راحت باش
sick call
U
تجمع برای رفتن به بهداری
recall
U
دستور تجمع قوا دادن
recalled
U
دستور تجمع قوا دادن
recalls
U
دستور تجمع قوا دادن
bomb cemetery
U
محل تجمع بمبهای فاسد
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
hiked
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
snaps
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riots
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع کاروان دریایی
to recall the troops from Mali
U
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
flare
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
riot
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
hookup
U
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
rioted
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddling
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapped
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flares
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
assembly order
U
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
encroaching
U
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
spermatheca
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermathecal
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nails
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest
U
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
forming up
U
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
nailed
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
cosmopolis
U
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
backfield line
U
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ashless dispersant oil
U
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sacks
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back
U
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology
U
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in
U
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
tactical
U
جنگی
battle line
U
خط جنگی
dogfights
U
سگ جنگی
martin
U
جنگی
tactically
U
جنگی
martial
U
جنگی
scrapper
U
جنگی
dogfight
U
سگ جنگی
serviced
U
جنگی
service
U
جنگی
bristly
U
جنگی
fighting
U
جنگی
warlike
U
جنگی
cars
U
ارابه جنگی
live round
U
تیر جنگی
chariots
U
ارابه جنگی
warhead
U
کلاهک جنگی
live ammunition
U
مهمات جنگی
live round
U
گلوله جنگی
light line
U
خط چراغ جنگی
navies
U
کشتی جنگی
parlementaire
U
فرستاده جنگی
battleships
U
کشتی جنگی
killed in action
U
کشته جنگی
spoiler
U
خریدارغنائم جنگی
spoils of war
U
غنائم جنگی
car
U
ارابه جنگی
actions
U
عملیات جنگی
hard head
U
شاخ جنگی
action
U
عملیات جنگی
tactics
U
تدابیر جنگی
sloop of war
U
کرجی جنگی
chariot
U
ارابه جنگی
poleax
U
تبرزین جنگی
accredited correspondent
U
خبرنگار جنگی
prisoners of war
U
اسیر جنگی
poleaxe
U
تبرزین جنگی
warpath
U
مسیر جنگی
warheads
U
کلاهک جنگی
stratagem
U
حیله جنگی
stratagems
U
حیله جنگی
military
U
جنگی ارتش
navy
U
کشتی جنگی
armed naval vessel
U
ناو جنگی
munitions of war
U
مهمات جنگی
prisoners of war
U
زندانی جنگی
battleship
U
کشتی جنگی
man of war
U
مرد جنگی
compartments
U
دهلیز جنگی
sloop
U
قایق جنگی
compartment
U
دهلیز جنگی
man of war
U
ناو جنگی
service mine
U
مین جنگی
service ammunition
U
مهمات جنگی
prisoner of war
U
زندانی جنگی
prisoner of war
U
اسیر جنگی
martel de fer
U
چکش جنگی
paludament
U
ردای جنگی
reparations for war damages
U
غرامات جنگی
nom de guerre
U
کنیه جنگی
war crime
U
جنایات جنگی
cocker
U
خروس جنگی
war indemnity
U
تاوان جنگی
war material
U
تجهیزات جنگی
war material
U
وسایل جنگی
war plan
U
طرح جنگی
war plan
U
نقشه جنگی
war reserves
U
ذخایر جنگی
combat exercise
U
مانور جنگی
combat firing
U
تیراندازی جنگی
combat ration
U
جیره جنگی
war indemnity
U
غرامت جنگی
campaign
U
عملیات جنگی
war crimes
U
جنایات جنگی
war cry
U
فریاد جنگی
war gas
U
گاز جنگی
campaigns
U
عملیات جنگی
campaigning
U
عملیات جنگی
campaigned
U
عملیات جنگی
combat tire
U
لاستیک جنگی
combatant vessel
U
کشتی جنگی
combatant vessel
U
ناو جنگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com