Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rest
U
محل استراحت
rests
U
محل استراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
round
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
rest
U
استراحت
rest
U
استراحت کردن
rest
U
استراحت کردن بالشتک
rest
U
تکیه گاه استراحت
rests
U
استراحت
rests
U
استراحت کردن
rests
U
استراحت کردن بالشتک
rests
U
تکیه گاه استراحت
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
ease
U
سهولت استراحت رسایی
eased
U
سهولت استراحت رسایی
eases
U
سهولت استراحت رسایی
easing
U
سهولت استراحت رسایی
repose
U
اسودگی استراحت
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
respite
U
استراحت تمدید مدت
rehabilitation
U
استراحت
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
relaxation
U
استراحت
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
vacation
U
استراحت
vacations
U
استراحت
lair
U
محل استراحت جانور
lair
U
گل الود کردن استراحت کردن
lairs
U
محل استراحت جانور
lairs
U
گل الود کردن استراحت کردن
breather
U
استراحت
breathers
U
استراحت
unbuckle
U
استراحت کردن
unbuckled
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
lie down
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کردن
lie-down
U
استراحت کوتاه
bye
U
استراحت
byes
U
استراحت
idle
U
استراحت
idled
U
استراحت
idles
U
استراحت
idlest
U
استراحت
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
sick leave
U
استراحت بیماری
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
binnacle
U
استراحت پزشکی
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
go to rest
U
استراحت کردن
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
idle period
U
دوره استراحت
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
lie by
U
استراحت کردن
lie off
U
استراحت کردن
lie up
U
استراحت کردن
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
meal break
U
استراحت ناهار
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
nooning
U
استراحت نیمروز
outstretch
U
استراحت کردن
parlor car
U
سالن استراحت قطار
quiescent current
U
جریان استراحت
quiescent point
U
نقطه استراحت
recumbency
U
استراحت
relief interval
U
استراحت متناوب
relief time
U
زمان استراحت
Other Matches
yasme
U
استراحت
resting potential
U
پتانسیل استراحت
to retire to bed
U
استراحت کردن
surcease
U
پایان استراحت
to take one's rest
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
respite _
U
فاصله استراحت
to rest oneself
U
استراحت کردن
to repose oneself
U
استراحت کردن
rest cure
U
معالجه با استراحت
rest period
U
دوره استراحت
to pause
U
استراحت کردن
to rest up
U
استراحت کامل کردن
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
rest up
U
استراحت کامل کردن
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
work relief
U
استراحت توام با کار
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
zazen
U
پایان استراحت نشسته
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com