English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weathertight U محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
pattern bombing U بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
loft bombing U بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
rainstorms U باد و باران باران شدید
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorm U باد و باران باران شدید
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
safest U محفوظ
immundity U محفوظ
patents U محفوظ
safer U محفوظ
patenting U محفوظ
guarded U محفوظ
favoured U محفوظ
patent U محفوظ
patented U محفوظ
safe U محفوظ
secure U محفوظ
secures U محفوظ
safes U محفوظ
protected mode U حالت محفوظ
assured U امن محفوظ
safe from danger U محفوظ از خطر
enclosed fuse U فیوز محفوظ
airtight U محفوظ از هوا
protected storage U انباره محفوظ
protected field U میدان محفوظ
fireproof U محفوظ از اتش
reserved word U کلمه محفوظ
secures U محفوظ داشتن
invulnerable U محفوظ از خطر
secure U محفوظ داشتن
securely U بطور محفوظ
lightproof U محفوظ از نور
foolproof U محفوظ ازخطاوشکست
bombardments U بمباران
an air raid U بمباران
bombing U بمباران
bombardment U بمباران
conserved U از صدمه محفوظ داشتن
conserves U از صدمه محفوظ داشتن
conserve U از صدمه محفوظ داشتن
conserving U از صدمه محفوظ داشتن
pots U در گلدان محفوظ داشتن
pot U در گلدان محفوظ داشتن
potting U در گلدان محفوظ داشتن
enclosed arc lamp U لامپ قوسی محفوظ
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
bombards U بمباران کردن
bombing height U ارتفاع بمباران
air raid U بمباران هوایی
bombarding U بمباران کردن
mass bombing U بمباران زیاد
mass bombing U بمباران یکجا
neutron bombardment U بمباران نوترونی
bombarded U بمباران کردن
bombard U بمباران کردن
carpet bombing U بمباران منطقهای
bomber U هواپیمای بمباران
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
electron bombardment U بمباران الکترونی
bomb U بمباران کردن
bombed out U بمباران کردن
air raids U بمباران هوایی
bombs U بمباران کردن
deliver a series of blows U بمباران حریف
bombers U هواپیمای بمباران
area bombing U بمباران منطقهای
bombed U بمباران کردن
it is copyright U حق چاپ و تقلید محفوظ است
encapsulated postscript file U فایل محفوظ پست اسکریپت
copyright reserved U حق طبع یا چاپ محفوظ است
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
elate U بالا بردن محفوظ کردن
weather proof U محفوظ از اثرهوا هوا نخور
unsaved U محفوظ نشده نجات نیافته
to copyright U حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
dwell at U تا دستورثانوی بمباران کردن
atomization U عمل بمباران اتمی
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
A-bomb U بمباران اتمی کردن
A-bombs U بمباران اتمی کردن
bombardment photography U عکاسی از بمباران هوایی
triplicate U سه برابر سه برابر کردن
can you pronounce him safe U بگویید که اواز خطر محفوظ است
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
bomb alarm system U سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
foolproof U ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
havelock U روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
all right reserved U هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
shuttle bombing U بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
over the shoulder bombing U نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
toss bombing U نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
gobo U نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
raining U باران
rains U باران
fine rain U باران
rainwater U اب باران
rainy U پر باران
hydrometeor U باران
rain U باران
rained U باران
pluvine U باران زا
rain proof U ضد باران
drizzle U نم نم باران
pluvian U باران زا
rain water آب باران
pluvial U باران زا
drizzled U نم نم باران
drizzling U نم نم باران
drizzles U نم نم باران
rainless U بی باران
drizzles U نرمه باران
showers U درشت باران
drizzled U نرمه باران
blood rain U باران سرخ
drizzle U نرمه باران
pash U باران شدید
bombards U گلوله باران
drizzling U نرمه باران
sprinkles U پوش باران
rainmaker U باران ساز
rainmaking U ایجاد باران
rainproof U عایق باران
bombard U گلوله باران
much rain U باران بسیار
bombarded U گلوله باران
raintight U باران ناپذیر
bombarding U گلوله باران
showering U درشت باران
showered U درشت باران
bombardment U گلوله باران
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
plovers U مرغ باران
plover U مرغ باران
bombardments U گلوله باران
acid rain U باران اسیدی
raindrop U قطره باران
raindrops U قطره باران
sleet U برف و باران
rain shower باران شدید
shower U درشت باران
sand blast U شن باران کردن
storm water overflow U سرریز اب باران
to send down rain U باران فرستادن
sleets U برف و باران
sleeting U برف و باران
rain check U بلیط باران
rainstorm U طوفان باران
rainstorms U طوفان باران
sleeted U برف و باران
sprinkled U پوش باران
sprinkle U پوش باران
rainfall area U پهنه باران
golden rain آتش باران
rain gauge U باران سنج
rain gage U باران سنج
pluviometer U باران سنج
pluviosity U باران خیزی
hydrometer U باران سنج
hyetometer U باران سنج
plenty of rain U باران کافی
rain ga U باران سنج
ombrology U مبحث باران
plenty of rain U باران فراوان
pluviometry U باران سنجی
orographic rain U باران کوهزاد
rain laden U باران ساز
fine rain U باران ریز
fall out U باران رادیواکتیو
rainfall recorder U باران نگار
catchment U باران گیر
rainfall index U نمایه باران
cyclonic rain U باران چرخهای
udometer U باران سنج
pluvimeter U باران سنج
rainfall gauge U باران سنج
petrel U مرغ باران
dotterel U مرغ باران
pluvial dendation U باران ستردگی
pride of the morning U مه یا باران بامداد
mizzle U باران ریز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com