Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plenum chamber
U
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
swinging of flow
U
نوسانات عرضی جریان
abc analysis
U
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
reingestion stall
U
واماندگی کمپرسور درتوربینهای گاز
multi chamber
U
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber
U
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
bones
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bone
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
igniting
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
temper
U
ملایم کردن
softens
U
ملایم کردن
soften
U
ملایم کردن
to tone down
U
ملایم کردن
tempered
U
ملایم کردن
softened
U
ملایم کردن
genialize
U
ملایم کردن
tempers
U
ملایم کردن
attemper
U
ملایم کردن
milden
U
ملایم کردن
gentler
U
اهسته ملایم کردن
gentle
U
اهسته ملایم کردن
gentlest
U
اهسته ملایم کردن
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
to break into something
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
sweeten
U
شیرین شدن ملایم کردن
milden
U
نرم کردن ملایم شدن
bask
U
باگرمای ملایم گرم کردن
basking
U
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetened
U
شیرین شدن ملایم کردن
basks
U
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetening
U
شیرین شدن ملایم کردن
sweetens
U
شیرین شدن ملایم کردن
basked
U
باگرمای ملایم گرم کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
temper
U
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered
U
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers
U
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
oscilliations
U
نوسانات
fluctuations
U
نوسانات
business fluctuations
U
نوسانات بازرگانی
seasonal fluctuation
U
نوسانات فصلی
seasonal fluctuations
U
نوسانات فصلی
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
ultrasonic
U
نوسانات مکانیکی
cyclical fluctuations
U
نوسانات ادواری
cost variance
U
نوسانات هزینه
cyclical fluctuations
U
نوسانات دورهای
flucuations
U
نوسانات اقتصادی
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
torsional damper
U
میراکننده نوسانات پیحشی
phreatic fluctuation
U
نوسانات سطح ایستائی اب
dulcify
U
ملایم کردن اصلاح کردن
stabilizer
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilisers
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
buffet
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
marigraph
U
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
buffets
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
kymograph
U
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
phased array
U
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
crankcase upper half
U
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
job lots
U
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lot
U
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
ultrasonic inspection
U
متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
roll reversal
U
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
hyperinsulinism
U
درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
gastrin
U
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
treasury stock
U
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
royalty
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
linocut
U
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
royalties
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
grace note
U
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
ashless dispersant oil
U
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
backsliding
U
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
fox fire
U
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
accommodation bill
U
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
bayed
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain
U
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
baying
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
chemical wash
U
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
paraboloid
U
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
encasement
U
محفظه
incasement
U
محفظه
cavity
U
محفظه
cavities
U
محفظه
housing
U
محفظه
guard assembly
U
محفظه
envelope
U
محفظه
containers
U
محفظه
container
U
محفظه
enclosures
U
محفظه
chambers
U
محفظه
enclosure
U
محفظه
envelopes
U
محفظه
chamber
U
محفظه
lacuna
U
محفظه
girt
U
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
lumen
U
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
polyester
U
نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
flows
U
جریان جاری کردن
flowed
U
جریان جاری کردن
flow
U
جریان جاری کردن
switches
U
جریان را عوض کردن
switch
U
جریان را عوض کردن
switched
U
جریان را عوض کردن
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
bumbles
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix
U
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
To do something slapdash.
U
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
circular cell
U
محفظه گرد
gas chamber
U
محفظه باروت
shield
U
محفظه سپرشدن
starting chamber
U
محفظه استارت
intake chamber
U
محفظه ورودی
combustion area
U
محفظه احتراق
pinches
U
پایه محفظه
breech recess
U
محفظه کولاس
combustion chamber
U
محفظه احتراق
combustor
U
محفظه احتراق
gas chambers
U
محفظه باروت
breech
U
محفظه کولاس
pinch
U
پایه محفظه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com