Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cooped up
U
محصور و محبوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prisoner
U
محبوس
prisoners
U
محبوس
jailbird
U
محبوس
jailbirds
U
محبوس
imprisoned
U
محبوس
gaolbirds
U
محبوس
shut up
<idiom>
U
محبوس کردن
coop
U
محبوس کردن
confine
U
محبوس کردن
confining
U
محبوس کردن
convicting
U
محبوس محکوم کردن
convicted
U
محبوس محکوم کردن
convicts
U
محبوس محکوم کردن
stash
U
محبوس کردن پنهانگاه
stashed
U
محبوس کردن پنهانگاه
stashing
U
محبوس کردن پنهانگاه
convict
U
محبوس محکوم کردن
stashes
U
محبوس کردن پنهانگاه
imprisonment
U
محبوس کردن پس ازصدور حکم نهایی
pent
U
محصور
fenced
U
محصور
walled
U
محصور
restricted
U
محصور
pent up
U
محصور
closed
U
محصور
courtyard
U
محوطه محصور
close
U
جای محصور
closer
U
جای محصور
embay
U
محصور کردن
closest
U
جای محصور
landlocked
U
محصور درخشکی
landlocked
U
محصور در خشکی
closes
U
جای محصور
snowbound
U
محصور در برف
mure
U
محصور کردن
impark
U
محصور کردن
populated
U
مسکون محصور
wall
U
محصور کردن
walls
U
محصور کردن
ensphere
U
محصور کردن
enwind
U
محصور کردن
ensheathe
U
درغلاف محصور کردن
parks
U
شکارگاه محصور مرتع
to confine something to something
U
چیزی را محصور کردن
hoosegow
U
محبس محل محصور
to restrict something
U
چیزی را محصور کردن
to limit something
U
چیزی را محصور کردن
pale
U
ناحیه محصور قلمروحدود
paler
U
ناحیه محصور قلمروحدود
palest
U
ناحیه محصور قلمروحدود
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
parked
U
شکارگاه محصور مرتع
locked up
U
در محلی محصور کردن
inbound
U
محصور در حدود معینی
lock up
U
در محلی محصور کردن
park
U
شکارگاه محصور مرتع
impark
U
در پارک یا جنگل محصور کردن
embank
U
با خاک یا سنگ محصور کردن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
entanglement
U
محصور با شبکه سیم خاردار
entanglements
U
محصور با شبکه سیم خاردار
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
binds
U
محصور کردن بهم پیوستن
bind
U
محصور کردن بهم پیوستن
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
degagement
U
[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
scaling ladder
U
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
circumvallate
U
باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
drylot
U
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
lock
U
بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
locks
U
بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
fielded
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring
U
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
entangle
U
باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
compass
U
جهت کردن محصور کردن
wire entanglement
U
با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com