Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sea borne goods
U
کالای حمل شده بوسیله دریا
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
U
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
walled
U
محصور
restricted
U
محصور
fenced
U
محصور
closed
U
محصور
pent up
U
محصور
pent
U
محصور
populated
U
مسکون محصور
mure
U
محصور کردن
landlocked
U
محصور درخشکی
landlocked
U
محصور در خشکی
snowbound
U
محصور در برف
closes
U
جای محصور
embay
U
محصور کردن
ensphere
U
محصور کردن
enwind
U
محصور کردن
walls
U
محصور کردن
wall
U
محصور کردن
cooped up
U
محصور و محبوس
impark
U
محصور کردن
closer
U
جای محصور
close
U
جای محصور
courtyard
U
محوطه محصور
closest
U
جای محصور
to restrict something
U
چیزی را محصور کردن
to confine something to something
U
چیزی را محصور کردن
inbound
U
محصور در حدود معینی
locked up
U
در محلی محصور کردن
to limit something
U
چیزی را محصور کردن
parked
U
شکارگاه محصور مرتع
hoosegow
U
محبس محل محصور
parks
U
شکارگاه محصور مرتع
pale
U
ناحیه محصور قلمروحدود
paler
U
ناحیه محصور قلمروحدود
palest
U
ناحیه محصور قلمروحدود
ensheathe
U
درغلاف محصور کردن
park
U
شکارگاه محصور مرتع
lock up
U
در محلی محصور کردن
impark
U
در پارک یا جنگل محصور کردن
entanglement
U
محصور با شبکه سیم خاردار
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
binds
U
محصور کردن بهم پیوستن
bind
U
محصور کردن بهم پیوستن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
embank
U
با خاک یا سنگ محصور کردن
entanglements
U
محصور با شبکه سیم خاردار
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
circumvallate
U
باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
degagement
U
[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
scaling ladder
U
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
immure
U
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
holding anchorage
U
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
drylot
U
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
redoubt
U
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
fielded
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring
U
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
entangle
U
باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
cuttlebone
U
کف دریا
channel
U
دریا
channeled
U
دریا
asea
U
به دریا
high water line
U
خط مد دریا
holm
U
دریا
asea
U
در دریا
meerscham
U
کف دریا
acajou
U
دریا
main
U
دریا
meerschaum
U
کف دریا
overboard
U
در دریا
channeling
U
دریا
channelled
U
دریا
seabed
U
کف دریا
at sea
U
در دریا
sea froth
U
کف دریا
d.j.'s locker
U
ته دریا
sepiolite
U
کف دریا
sea foam
U
کف دریا
floods
U
رو د دریا
cuttle bone
U
کف دریا
flooded
U
رو د دریا
lough
U
اب دریا
bree
U
دریا
benthos
U
ته دریا
mere
U
دریا
merest
U
دریا
channels
U
دریا
flood
U
رو د دریا
the blue
U
دریا
sea
U
دریا
high tides
U
مد دریا
ground
U
کف دریا
high tide
U
مد دریا
seas
U
دریا
the deep
U
دریا
sea bed
U
کف دریا
sea foam
U
کف آب دریا
on the sea
U
دریا
spume
U
کف آب دریا
waterscape
U
اب دریا
the wave
U
دریا
saltwater
U
اب دریا
beach foam
U
کف آب دریا
ocean foam
U
کف آب دریا
high water
U
مد دریا
compass
U
جهت کردن محصور کردن
waterscape
U
منظره اب دریا
outbound
U
رهسپار دریا
anchor ice
U
یخهای کف دریا
upcountry
U
دور از دریا
by sea
U
ازراه دریا
the waves of the sea
U
امواج دریا
bottom bounce
U
انعکاس از کف دریا
the waves of the sea
U
خیزابهای دریا
sands
U
شن کرانه دریا
transmarine
U
فرا دریا
bay salt
U
نمک دریا
two star
U
دریا دار
voyages
U
سفر دریا
deep-sea
U
ژرف دریا
voyage
U
سفر دریا
strand
U
کنار دریا
coasts
U
کنار دریا
coast
U
کنار دریا
sailors
U
دریا نورد
sailor
U
دریا نورد
sand
U
شن کرانه دریا
seabed
U
بستر دریا
briny
U
مثل اب دریا
sea-going
U
باب دریا
strands
U
کنار دریا
risk
U
دل به دریا زدن
adventure
U
دل به دریا زدن
foreshores
U
کنار دریا
foreshore
U
کنار دریا
seasickness
U
دریا زدگی
seabird
U
مرغ دریا
pelagic
U
ساکن دریا
seabirds
U
مرغ دریا
seahorse
U
اسب دریا
surface-to-air
U
دریا به هوا
cog in the machine
<idiom>
U
قطرهای از دریا
sea going
U
باب دریا
ocean bound
U
رهشپار دریا
maldemer
U
ناخوشی دریا
mal de mer
U
ناخوشی دریا
sea cock
U
شیر دریا
sea duty
U
خدمت دریا
sea girt
U
دریا بست
sea purse
U
گرداب دریا
sea shore
U
کرانه دریا
sea sickness
U
دریا گرفتگی
sea state
U
حالت دریا
sea state
U
وضعیت دریا
sea water damage
U
خسارت اب دریا
sea coast
U
کرانه دریا
sea born
U
زاده دریا
sea board
U
کناره دریا
on shore winds
U
دریا باد
naval aviation
U
هوا دریا
out bound
U
رهسپار دریا
oversea
U
انطرف دریا
poseidon
U
خدای دریا
sailer
U
دریا نورد
marooner
U
دریا زن غارتگر
marine transgression
U
پیشروی دریا
man overboard
U
ادم به دریا
sea anchor
U
لنگر دریا
sea bed
U
بستر دریا
sea coast
U
ساحل دریا
seaborne
U
دریا برد
datum level
U
سطح اب دریا
dead in the water
U
متوقف در دریا
seaward
U
بسوی دریا
seaway
U
دریا راه
seaworthy
U
اماده دریا
seahorses
U
اسب دریا
shipper
U
دریا نورد
thalassophobia
U
دریا هراسی
chlorinity
U
غلظت اب دریا
the lid of a kettle
U
دریا سر کتلی
the sea was lulled
U
دریا ساکت شد
davy jones
U
جنی دریا
seapuss
U
گرداب دریا
seagoing
U
دریا نورد
seacoast
U
ساحل دریا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com