English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lineshaft drive U محرکه انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
variable speed drive U محرکه پلهای
gasoline driven U محرکه بنزینی
group drive U محرکه گروهی
hydro U نیروی محرکه اب
impulse charge U خرج محرکه
drive shaft U محور محرکه
motivational factors U عوامل محرکه
propellent U نیروی محرکه
drive shafts U محور محرکه
motor drive U محرکه موتوری
propulsion U نیروی محرکه
drives U محرکه گیربکس
drive U محرکه گیربکس
splenius U عضله محرکه
electric drive U محرکه الکتریکی
propellant U نیروی محرکه
driving clutch U کلاج محرکه
firepower U نیروی محرکه
driving force U نیروی محرکه
driving power U قدرت محرکه
driving pulley U قرقره محرکه
propellants U نیروی محرکه
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
back voltage U نیروی ضد محرکه الکتریکی
power plants U محرکه وسیله نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
powerhouses U مرکز قوه محرکه
cone pulley drive U محرکه صفحه پلهای
d.c. drive U محرکه جریان دائم
diesel driven generation set U دستگاه محرکه دیزلی
dynamic pressure U فشار محرکه درونی
impulse charge U نیروی محرکه اولیه
induced e.m.f. U نیروی محرکه القائی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی
magneto e.m.f. U نیروی محرکه مغناطیسی
magnetomotive force U نیروی محرکه مغناطیسی
main drive motor U موتور محرکه اصلی
final drive U محرکه محور عقب
rear axle drive U محرکه چرخ عقب
powerhouse U مرکز قوه محرکه
locomotives U حرکت دهنده نیروی محرکه
volt U واحد نیروی محرکه برقی
volts U واحد نیروی محرکه برقی
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
dynamically U وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamic U وابسته به نیروی محرکه جنباننده
ship influence U عامل محرکه عبور کشتی
hydropower U قوه محرکه مولد برق
locomotive U حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamoelectric U دارای نیروی محرکه برقی
hydraulic U وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
power plants U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
volts U واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volt U واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
hydro kinetic U وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
move U انتقال
displacement U انتقال
downloading U انتقال
shift U انتقال
conduction U انتقال
transportation U انتقال
translations U انتقال
translation U انتقال
conveys U انتقال
conveying U انتقال
conveyed U انتقال
migration U انتقال
line shaft U انتقال
marque U انتقال
metabasis U انتقال
mittimus U انتقال
intuitions U انتقال
intuition U انتقال
transformation U انتقال
convey U انتقال
conveyance U انتقال
transmissions U انتقال
transfer U انتقال
transferring U انتقال
negotiations U انتقال
abaloenation U انتقال
assignments U انتقال
assignment U انتقال
transfers U انتقال
conductance U انتقال
conveyances U انتقال
negotiation U انتقال
transmission U انتقال
devolution U انتقال
transference U انتقال
shift U انتقال
transmission line U خط انتقال
transition U انتقال
transitions U انتقال
transfer line U خط انتقال
transter U انتقال
turn over U انتقال
shifts U انتقال
bail arm U انتقال
shifted U انتقال
transfer check U انتقال
assignment of contract U انتقال قرارداد
transfer time U زمان انتقال
gears U انتقال دادن
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
alienated U انتقال شده
transferee U انتقال گیرنده
alienable U قابل انتقال
promptness U سرعت انتقال
rapidity U سرعت انتقال
transferrer U انتقال دهنده
transferor U انتقال دهنده
alienator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
negotiator U انتقال دهنده
transfer time U مدت انتقال
promptitude U سرعت انتقال
fleetness U سرعت انتقال
transfer switch U کلید انتقال
easiness [quickness] U سرعت انتقال
convect U انتقال یافتن
conveyable U قابل انتقال
transfer rate U نرخ انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
conveying capacity U قدرت انتقال
counter transference U انتقال متقابل
transfer operation U عمل انتقال
conductible U قابل انتقال
transfer table U میز انتقال
transition period U دوره انتقال
block move U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
change over U انتقال بانکی
block transfer U انتقال بلوک
capital flow U انتقال سرمایه
carry over U انتقال دادن
cessionary U انتقال گیرنده
nippiness U سرعت انتقال
crawl carry U انتقال خزشی
conditional transfer U انتقال شرطی
transmissive U قابل انتقال
transmission tower U برج انتقال
swiftness U سرعت انتقال
transmission system U شبکه انتقال
transmission shaft U محور انتقال
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission line U سیم انتقال
transmission facility U وسیله انتقال
transmissive U انتقال یافته
voluntary assignment U انتقال ارادی
transport number U عدد انتقال
transferring U انتقال دادن
transmittancy U انتقال سرایت
transmittance U انتقال سرایت
transmittal U انتقال سرایت
transmissibility U قابلیت انتقال
transmination U انتقال امین
convection U انتقال گرما
convection U انتقال برق
bail U واگذاری انتقال
transition probability U احتمال انتقال
speediness U سرعت انتقال
transition moment U گشتاور انتقال
rapidness U سرعت انتقال
transferred U انتقال یافته
gear U انتقال دادن
transition time U زمان انتقال
transfers U انتقال دادن
alienor U انتقال دهنده
wireless transmission U انتقال بی سیم
speed of action U سرعت انتقال
transmetalation U انتقال فلز
transitivity U انتقال پذیری
geared U انتقال دادن
data communication U انتقال اطلاعات
instrument of assignment U سند انتقال
mortmain U انتقال ناپذیری
technology transfer U انتقال تکنولوژی
tactical march U انتقال جنگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com