Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
restrainable
U
محدود ساختنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subjugable
U
مقهور ساختنی
attractable
U
مجذوب ساختنی
subduable
U
مقهور ساختنی
illmitable
U
محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight
U
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
finte
U
محدود
indefinite
U
نا محدود
lock step
U
محدود
moderated
U
محدود
limit
U
محدود
limitary
U
محدود
terminates
U
محدود
incomprehensive
U
محدود
incomprehensible
U
نا محدود
limited access
U
محدود
ambient
U
محدود
finite
U
محدود
terminate
U
محدود
terminated
U
محدود
limited
U
محدود
indeterminable
U
نا محدود
limiting
U
محدود
moderate
U
محدود
moderates
U
محدود
moderating
U
محدود
limited objective
U
هدف محدود
limited divorce
U
طلاق محدود
limited power
U
اختیارات محدود
limited integrator
U
انتگرال محدود
stints
U
محدود کردن
limiter
U
محدود کننده
qualificatory
U
محدود سازنده
peg down
U
محدود کردن
restrictions
U
محدود کردن
containment
U
محدود نگاهداشتن
containment
U
محدود کردن
abound
U
محدود کردن
abounded
U
محدود کردن
abounds
U
محدود کردن
qualifies
U
محدود کردن
qualify
U
محدود کردن
narrow market
U
بازار محدود
abounding
U
محدود کردن
limiting speed
U
سرعت محدود
limiting size
U
اندازه محدود
qualified property
U
مالکیت محدود
confined
U
محدود شده
restrictive
U
محدود سازنده
restrictive
U
محدود کننده
finitely
U
بطور محدود
finite population
U
جامعه محدود
finite integral
U
انتگرال محدود
catathymic amnesia
U
یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia
U
یادزدودگی محدود
delimitation
U
محدود ساختن
delimitate
U
محدود کردن
de escalation
U
محدود سازی
confined equifer
U
سفره محدود
controlled war
U
جنگ محدود
unbound
U
غیر محدود
limited denied war
U
جنگ محدود
contracted
U
مختصر محدود
restricted
U
محدود الاستعمال
limitative
U
محدود کننده
inter play
U
حرکت محدود
parochial
U
ناحیهای محدود
restrict
U
محدود کردن
restricting
U
محدود کردن
restricts
U
محدود کردن
copyrighted
U
محدود به حق کپی
limit
U
محدود کردن
straitlaced
U
محدود درفشار
sex limited
U
محدود به جنس
limited editions
U
فرآوردهی محدود
straiten
U
محدود کردن
straightlaced
U
محدود درفشار
restriction
U
محدود کردن
limited editions
U
کالای محدود
bottomless
U
غیر محدود
limited editions
U
چاپ محدود
limited edition
U
فرآوردهی محدود
limited edition
U
کالای محدود
limited edition
U
چاپ محدود
trammel
U
محدود ساختن
bound
U
مرز محدود
qualified
U
مقید محدود
stint
U
محدود کردن
set out
U
محدود کردن
infinite
U
نا محدود بی اندازه
illimitable
U
نامحدود محدود نشدنی
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
limited access road
U
راه با ورودی محدود
current limiter
U
محدود کننده جریان
your vocabulary is limited
U
شما محدود است
voltage limiter
U
محدود کننده ولتاژ
airspace restricted area
U
منطقه پرواز محدود
restrictions
U
یک چیز محدود شده
determinate
U
تعیین شده محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
extensive agricultuse
U
کشاورزی غیر محدود
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
man
U
شبکه با گسترده محدود
mans
U
شبکه با گسترده محدود
diode limiter
U
محدود کننده دیودی
determinative
U
محدود کننده صفت
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
i/o bound
U
محدود به ورودی خروجی
restriction
U
یک چیز محدود شده
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
locals
U
محدود بیک محل
limited war
U
جنگ محدود وموضعی
sinedie
U
تاتاریخ غیر محدود
rectilineal
U
محدود بخطوط راست
narrow
U
محدود باریک کردن
semipermanent
U
دارای مدت محدود
narrowed
U
محدود باریک کردن
narrower
U
محدود باریک کردن
limiting factor
U
عامل محدود کننده
narrowest
U
محدود باریک کردن
narrow mindedly
U
با فکر محدود متعصبانه
one idead
U
دارای فکر محدود
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
compass
U
محدود کردن فهمیدن
restricted area
U
منطقه اتش محدود
local
U
محدود بیک محل
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
corporations
U
شرکت بامسئولیت محدود
limited denied war
U
جنگ ناخواسته محدود
corporation
U
شرکت بامسئولیت محدود
finite element method
U
روش المان محدود
autonomy
U
استقلال محلی محدود
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
input limiter
U
محدود کننده ورودی
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
incomprehensively
U
بطور غیرجامع یا محدود
stenophagous
U
غذای محدود خوار
limitary
U
دارای قدرت محدود
infintate
U
منفی و نا محدود ساختن
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
small minded
U
دارای ذوق واستعداد محدود
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
partial jurisdiction
U
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
rll
U
ثبت محدود طول اجرا
metropolitan area network
U
شبکه گسترده در مسافت محدود.
limitation clause
U
شرط محدود کردن مسئوولیت
run length limited recording
U
ثبت محدود طول اجرا
territorialization
U
محدود کردن بیک ناحیه
limited access
U
دراری محدودیت مدارک محدود
closed interval
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
local
U
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
copyrights
U
محدود شده با قوانین کپی
narrowed
U
محدود کردن کوته فکر
narrower
U
محدود کردن کوته فکر
narrowest
U
محدود کردن کوته فکر
open interval
U
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
impaled
U
محدود کردن میله کشیدن
narrow
U
محدود کردن کوته فکر
locals
U
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
impaling
U
محدود کردن میله کشیدن
impales
U
محدود کردن میله کشیدن
impale
U
محدود کردن میله کشیدن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
copyright
U
محدود شده با قوانین کپی
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
class
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
special
U
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
gagging
U
پوزه بند بستن محدود کردن
gag
U
پوزه بند بستن محدود کردن
time policy
U
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
gagged
U
پوزه بند بستن محدود کردن
clip someone's wings
<idiom>
U
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
fire restriction
U
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
gags
U
پوزه بند بستن محدود کردن
circumscription
U
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
classing
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classes
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
capital expenditure
U
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
illimitably
U
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
an infinite verb
U
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
delimit
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimiting
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
peripheral
U
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimited
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
competitions
U
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competition
U
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
airspace
U
حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
baseband
U
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
base band
U
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
liberty civil
U
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
U
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
withholding
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com