Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contain
U
محتوی بودن
contained
U
محتوی بودن
contains
U
محتوی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
Other Matches
criteria
U
محتوی
hydrous
U
محتوی اب
containers
U
محتوی
filler
U
محتوی
fillers
U
محتوی
contenting
U
محتوی
container
U
محتوی
content
U
محتوی
contents
U
محتوی
bottles
U
محتوی یک بطری
aluminous
U
محتوی الومینیوم
sanguinolent
U
محتوی خون
bottle
U
محتوی یک بطری
copper bearing
U
محتوی مس حاوی مس
gas content
U
محتوی گاز
platinous
U
محتوی پلاتین
contenting
U
خرسند کردن محتوی
pouncet box
U
قوطی محتوی گردخوشبو
content
U
خرسند کردن محتوی
saccharine
U
قندی محتوی قند
poster color
U
شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
compressed gas cylinder
U
سیلندر محتوی گاز متراکم
music box
U
جعبه محتوی ساز کوکی
tea bags
U
پاکت محتوی چای فوری
content addressable
U
نشانی پذیر از روی محتوی
content addressed
U
نشامی یافته از روی محتوی
binary alloy
U
الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
docket
U
فهرست محتوی بسته ارسالی
pall
U
تابوت محتوی مرده حائل
palls
U
تابوت محتوی مرده حائل
palling
U
تابوت محتوی مرده حائل
palled
U
تابوت محتوی مرده حائل
camera magazine
U
جعبه محتوی فیلم عکاسی
tea bag
U
پاکت محتوی چای فوری
bottled gas
U
بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
docketed
U
فهرست محتوی بسته ارسالی
clears
U
تغییر محتوی یک خانه حافظه
quartzite
U
سنگ شنی محتوی کوارتز
docketing
U
فهرست محتوی بسته ارسالی
dockets
U
فهرست محتوی بسته ارسالی
clear
U
تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearer
U
تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearest
U
تغییر محتوی یک خانه حافظه
myoglobin
U
پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
epos
U
مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
megasporangium
U
هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
scandal sheet
U
نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
swizzle
U
انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
time capsule
U
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
sausage
U
روده محتوی گوشت چرخ شده
sausages
U
روده محتوی گوشت چرخ شده
seabag
U
کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
urn
U
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sketchbooks
U
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
rogatory letters
U
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
urns
U
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sketchbook
U
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
hematoma
U
توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
dumplings
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumpling
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
doorplate
U
پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada
U
کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
pudding
U
دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
puddings
U
دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
compressed air tunnel
U
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
child
U
یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
offertory
U
سینی محتوی پول یا پول جمع اوری شده از حضار در کلیسا
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
charring
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
char
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
U
بودن واقع بودن
associative storage
U
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
U
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
intending
U
بر ان بودن
intend
U
بر ان بودن
wobbling
U
لق بودن
to bargain for
U
بودن
wobbles
U
لق بودن
wobbled
U
لق بودن
to be
U
بودن
juddered
U
لق بودن
to think ill of any one
U
بودن
exist
U
بودن
existed
U
بودن
intends
U
بر ان بودن
exists
U
بودن
stink
U
بد بودن
ween
U
بودن
suffices
U
بس بودن
justness
U
حق بودن
judder
U
لق بودن
juddering
U
لق بودن
To be in two minds about something . To be undecided. To waver and vacI'llate.
U
دو دل بودن
judders
U
لق بودن
sufficed
U
بس بودن
suffice
U
بس بودن
dubiosity
U
در شک بودن
lackvt
U
کم بودن
put one's cards on the table
<idiom>
U
رک بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com