English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have an steem for U محترم داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
to hold in reverence U محترم داشتن
to regard with reverence U محترم داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
respect U محترم داشتن بزرگداشت
respects U محترم داشتن بزرگداشت
to hold in estimation U محترم یاارجمند داشتن
to hold somebody in respect [to hold somebody in high regard ] U کسی را محترم داشتن [احترام گذاشتن به کسی]
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
Other Matches
worshipful U محترم
reverent U محترم
respectable U محترم
honorable U محترم
honourable U محترم
venerable U محترم
honor U محترم شمردن
our esteemed patron U حامی محترم ما
to be kindly regarded U محترم بودن
sir U شخص محترم
gentlemen U شخص محترم
gentleman U شخص محترم
creditable U محترم و ابرومند
sacredly U بطور مقدس یا محترم
signor U شخص محترم مسیو
respects U احترام محترم شمردن
respect U احترام محترم شمردن
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
worshipless U غیر محترم ناشایسته
a highly esteemed scientist U یک دانشمند بسیار محترم
dishonour a contract U قرارداد را محترم نشمردن
gentry U مردمان محترم و با تربیت اصالت
prytaneum U تالارپذیرایی سفراو مردمان محترم
Dear Mr. Green . U آقای گرین عزیز ( محترم )
esteem U لایق دانستن محترم شمردم
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
one of the most respected families U یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. U پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
monogyny U داشتن یک زن
wanted U کم داشتن
intercommon U داشتن
want U کم داشتن
to have possession of U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
to possess U داشتن
redolence U بو داشتن
to go hot U تب داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
to hold a meeting U داشتن
owns U داشتن
to have f. U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to be feverish U تب داشتن
lackvt U کم داشتن
doubting U شک داشتن
bear U داشتن
owning U داشتن
possessing U داشتن
bears U در بر داشتن
bears U داشتن
having U داشتن
relieve U داشتن
bear U در بر داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
doubts U شک داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
have U داشتن
to drive at U توجه داشتن به
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
to get the wind up U بیم داشتن
to fondle to the heart U گرامی داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
to drive at U قصد داشتن از
receive of U سهم داشتن از
to give support to U نگاه داشتن
correspond U رابطه داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
to hang up U نگاه داشتن
abominating U تنفر داشتن
adjudge مقرر داشتن
to hold in contempt U سبک داشتن
vary U فرق داشتن
varies U فرق داشتن
hear U خبر داشتن
hears U خبر داشتن
to keep a fast U روزه داشتن
to keep a carriage U درشکه داشتن
to have the pull of U برتری داشتن بر
abominates U تنفر داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
to have in stock U موجود داشتن
to have in view U در نظر داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
abominate U تنفر داشتن
contested U اعتراض داشتن بر
abominated U تنفر داشتن
contest U اعتراض داشتن بر
to in sight into something U بصیرت داشتن
stink U تعفن داشتن
disguise U نهان داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
to run on U ادامه داشتن
to send away U اعزام داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to show f. U سرجنگ داشتن
disguised U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
resembling U شباهت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
disguising U نهان داشتن
trepan U تمایل داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
play-acts U نقش داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
herniate U فتق داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
To be itching fo r a fight . To be on the war path. U سر دعوا داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
expect U چشم داشتن
play-acting U نقش داشتن
retains U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
expects U چشم داشتن
play-act U نقش داشتن
expecting U چشم داشتن
play-acted U نقش داشتن
expected U چشم داشتن
stick up U برجستگی داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
scoots U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com