English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4410 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interpleader U محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
sequential U خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
bracket U چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
burn out U تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ended U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
end U خاتمه دادن خاتمه یافتن
by of U بموجب
thereunder U بموجب ان
perforce U ناگزیر
avoidless U ناگزیر
ineludible U ناگزیر
incumbent U ناگزیر
incumbents U ناگزیر
indispensable U ناگزیر
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
helpless U فرومانده ناگزیر
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
sine qua non U امر ناگزیر
needful U نیازمند ناگزیر
he was put to flight U ناگزیر شد که بگریزد
needs U ناگزیر نیازها
whereby U که بموجب ان بچه وسیله
thereby U از ان راه بموجب ان در نتیجه
under these rules U بموجب این قوانین
indicement U اتهام بموجب ادعانامه
he must needs go U از رفتن ناگزیر است
Hobson's choice U انتخاب از روی ناچاری ناگزیر
know allmen by these presents U بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
hereby U بموجب این نامه یا حکم یا سند
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
jussoli U قانونی که بموجب ان شخص تبعهء کشوریست که در ان متولد شده
plutonism U فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
theory of preformation U فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
phonetic system of spelling U اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
plutonic theory U فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
jus sanguinis U قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
unilateralism U اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
having U مالک بودن ناگزیر بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
intuitivism U اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
termination U خاتمه
end all U خاتمه
prorogation U خاتمه
ended U خاتمه
ends U خاتمه
last a U خاتمه
end U خاتمه
sequels U خاتمه
dismissal U خاتمه
abrogation U خاتمه
endings U خاتمه
closure U خاتمه
closures U خاتمه
lay-off U خاتمه
notice of cancellation U خاتمه
sequel U خاتمه
quitting U خاتمه
expiry U خاتمه
quit U خاتمه
letter of dismissal U خاتمه
ending U خاتمه
notice to quit U خاتمه
notice of termination U خاتمه
withdrawal U خاتمه
notice of determination U خاتمه
interlace U که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
expiration U خاتمه بازدم
rise U خاتمه یافتن
to bring to an end U خاتمه دادن
end U خاتمه یافتن
ended U خاتمه یافتن
ended U خاتمه فرجام
end U خاتمه فرجام
rises U خاتمه یافتن
terminates U خاتمه یافتن
terminated U خاتمه یافتن
cessation U خاتمه دادن
expirations U خاتمه بازدم
endings U خاتمه پیام
ending U خاتمه پیام
terminate U خاتمه یافتن
ends U خاتمه یافتن
ends U خاتمه فرجام
closing U خاتمه عملیات
abort U خاتمه غیرعادی
wrap up U خاتمه یافتن
call off U خاتمه دادن
aborts U خاتمه غیرعادی
aborting U خاتمه غیرعادی
general discharge U خاتمه خدمت
to put an end to U خاتمه دادن
to knit up U خاتمه دادن
due out U خاتمه یافته
to break off U خاتمه دادن
end mark U نشان خاتمه
aborted U خاتمه غیرعادی
terminative U خاتمه دهنده
chip U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
the oil tins leak U حلبهای نفتی نفت پس می دهند
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
alphabet U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
rule U موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
hosting U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
alphabets U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
to fight out U باجنگ خاتمه دادن
walking papers U ورقه خاتمه خدمت
denunciations U اعلان الغاء یا خاتمه
complete U خاتمه دادن به یک کار
completed U خاتمه دادن به یک کار
terminates U خاتمه دادن منتهی
terminated U خاتمه دادن منتهی
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
terminate U خاتمه دادن منتهی
layoff U خاتمه دادن به خدمت
layoffs U خاتمه دادن به خدمت
denunciation U اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities U بعد از خاتمه درگیریها
abnormal end U خاتمه غیر عادی
pt down U بزوربچیزی خاتمه دادن
termination U خاتمه دادن یا توقف
end spell U خاتمه هر کلمه رمز
end spell U خاتمه کلمات رمز
end of transmission block U خاتمه ارسال بلاک
completing U خاتمه دادن به یک کار
lay off U بخدمت خاتمه دادن
abend U خاتمه غیر عادی
muster out U بخدمت خاتمه دادن
completes U خاتمه دادن به یک کار
post hostilities U بعداز خاتمه مخاصمات
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
psalmodic U مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
button U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
buttoned U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
formats U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format U داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
buttoning U کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
post flight U بعد از خاتمه پرواز هواپیما
ends U تمام کردن خاتمه دادن
disaffiliate U به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
to come to an end U خاتمه یافتن تمام شدن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
end U تمام کردن خاتمه دادن
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
to wind up U خاتمه دادن بپایان رساندن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
ended U تمام کردن خاتمه دادن
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
assembly U تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
pantograph U دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
guide bars U خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
circuit U و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuits U و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. U پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
slapdash U کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
contract termination U فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging U عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
abended U خاتمه یافته بطور غیر عادی
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
static U چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
tabling U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
cpu U گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
teleconference U کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
tabled U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
Web server U کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
stationery U صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer U کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
Recent search history Forum search
2purchase off the registry
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1روحانی چندمین رئیس جمهور است
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
2چشمتون روشن چي ميشه
1Oem
1Country pumkin
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com