English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
of obscure birth U مجهول النسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
genealogies U شجره النسب
eugenic U صحیح النسب
homozygote U صحیح النسب
of an unknown parentage U مجهوال النسب
stipes U شجره النسب
genealogy U شجره النسب
tree U شجره النسب درخت کاشتن
radiolucency U درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
fameless U مجهول
unbeknown U مجهول
unbeknownst U مجهول
secrets U سر مجهول
secret U سر مجهول
unknown U مجهول
unknowns U مجهول
of unknown ownership U مجهول المالک
ownership of unknown U مجهول المالک
the passive voice U بنای مجهول
unclear condition U شرط مجهول
rontgen rays U پرتو مجهول
xrays U اشعه مجهول
roentgen ray U اشعه مجهول
fameless U مجهول الهویه
the passive voice U فعل مجهول
of unknown identity U مجهول الهویه
unknown sample U نمونه مجهول
the passive voive U بنا مجهول
the passive voive U فعل مجهول
x ray U اشعه مجهول
identity of unknown U مجهول الهویه
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
fabulous U افسانه وار مجهول
incognito U نا شناس مجهول الهویه
x radiation U تشعشع اشعه مجهول
ignotum per igno tius U توضیح مجهول با چیزمجهول تر
property with unknown owner U مال مجهول المالک
passiveness U فعل درحالت مجهول
property of unknown ownership U مال مجهول المالک
person of unknown indentity U شخص مجهول الهویه
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
rontgenogram U عکسی که با پرتو مجهول بردارند
deponont U در فاهر مجهول و در باطن معلوم
roentgenoscopy U معاینه بوسیله اشعه مجهول
radiograms U عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram U عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
participles U وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
encephalogram U عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
participle U وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenoscope U دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
radioactivity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
radio activity U خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
roentgen U واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
penetrameter U الت مخصوص سنجش درجه نفوذ اشعه مجهول
tomography U فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
roentgenology U شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
anticathode U قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com