English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
victim of an offence U مجنی علیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
Other Matches
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
versus U علیه
pro and con U له و علیه
pros and cons U له و علیه
against U علیه
v U علیه
cons U بر علیه
con U بر علیه
conned U بر علیه
conning U بر علیه
respondents U مدعی علیه
respondent U مستانف علیه
judgement debtor U محکوم علیه
defendants U مدعی علیه
respondent U مدعی علیه
out of court U محکوم علیه
respondents U مستانف علیه
assignee U محال علیه
appellee U مستانف علیه
anti U مخالف علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
divisor U مقسوم علیه
divtsor U مقسوم علیه
drawee U محال علیه
pupils U مولی علیه
pupil U مولی علیه
defendant U مدعی علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
presentee U معروض علیه
beneficiary U موقوف علیه
beneficiaries U موقوف علیه
recognizor U محکوم علیه
third person of a transfer U محال علیه
peace be upon him U علیه السلام
party against whom a protest is made U معترض علیه
pro and con U دلائل له و علیه
denominator U مقسوم علیه
losing party U محکوم علیه
denominators U مقسوم علیه
ward U مولی علیه
object of protest U معترض علیه
wards U مولی علیه
lady ship U سرکار علیه
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
cross action U علیه وی اقامه کند
public mischief U جرم علیه جامعه
offences against property U جرائم بر علیه اموال
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
lese majeste U خیانت علیه حکومت
lese majesty U خیانت علیه حکومت
common d. U مقسوم علیه مشترک
action in personam U دعوی بر علیه شخص
self-defeating U علیه منظور خود
self defeating U علیه منظور خود
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
drawers U محال علیه برات برات کش
drawer U محال علیه برات برات کش
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com