Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
cm
U
فضایی از حافظه که محل آن به سرعت
orbital injection
U
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
central
U
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
residual sum of squares
U
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
space ship
U
کشتی فضایی سفینه فضایی
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
underway
U
درمسیر حرکت
regression sum of squares
U
مجموع مجذورات رگرسیون مجموع مربعات رگرسیون
sum of squares of regression
U
مجموع مربعات رگرسیون مجموع مجذورات رگرسیون
hardest
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hard
U
مستقیما درمسیر موردنظر
harder
U
مستقیما درمسیر موردنظر
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
pole sitter
U
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
lay to
U
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
turbocharger
U
شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
turbosupercharger
U
سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
combined speed indicator
U
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
U
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
U
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
U
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
U
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
dragged
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
moto cross
U
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer
U
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation
U
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
U
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
U
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
stymied
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
total
U
مجموع
totals
U
مجموع
summation
U
مجموع
ensembles
U
مجموع
totaled
U
مجموع
totalled
U
مجموع
totalling
U
مجموع
totaling
U
مجموع
ensemble
U
مجموع
lump
U
مجموع
lumped
U
مجموع
lumps
U
مجموع
sum total
U
مجموع
sum
U
مجموع
amount
U
مجموع
sums
U
مجموع
over all
U
مجموع
transonic
U
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity
U
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity
U
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
iambus
U
وتد مجموع
anecdotage
U
مجموع حکایات
summated ratings
U
مجموع درجه ها
summation
U
مجموع یابی
sum of squares
U
مجموع مجذورات
totality
U
تمامیت مجموع
sum of squares
U
مجموع مربعات
sum of products
U
مجموع حاصلضرب
triads
U
مجموع سه چیز
triad
U
مجموع سه چیز
tercet
U
مجموع سه چیز
altogether
U
همگی مجموع
totyality
U
جمع مجموع
iamb
U
وتد مجموع
logic sum
U
مجموع منطقی
modulo two sum
U
مجموع به پیمانه دو
pentachord
U
مجموع پنج نت
checksum
U
مجموع مقابلهای
sideways sum
U
مجموع جانبی
rootage
U
مجموع ریشه ها
check sum
U
مجموع مقابلهای
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
imbic
U
دارای وتد مجموع
baronage
U
مجموع بارونها و نجبا
iambic
U
وابسته به وتد مجموع
sum of squares of residual
U
مجموع مربعات باقیمانده
tote
U
جمع کردن مجموع
cordage
U
مجموع طنابهای کشتی
toted
U
جمع کردن مجموع
totes
U
جمع کردن مجموع
sum of the terms of an infinite sequence
U
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
sewerage
U
مجموع مجرای فاضلاب
toting
U
جمع کردن مجموع
bureaucracy
U
مجموع گماشتگان دولتی
series
U
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
mass diagram
U
منحنی مجموع بدهها
vocabularies
U
مجموع لغات یک زبان
aggregates
U
مجموع جمع کردن
aggregate
U
مجموع جمع کردن
total search result
U
مجموع نتیجه جستجو
vocabulary
U
مجموع لغات یک زبان
alpine combined
U
مجموع مسابقههای الپاین
bureaucracies
U
مجموع گماشتگان دولتی
fore and aftring
U
مجموع بادبانهای کشتی
commissioning
U
:ماموریت
duty
U
ماموریت
commission
U
:ماموریت
errands
U
ماموریت
errand
U
ماموریت
commissions
U
:ماموریت
assignment
U
ماموریت
assignments
U
ماموریت
missions
U
ماموریت
mission
U
ماموریت
tasks
U
ماموریت
task
U
ماموریت
apostleship
U
ماموریت
variation
U
تغییرات
variations
U
تغییرات
oscilliations
U
تغییرات
transaction code
U
کد تغییرات
rigging
U
مجموع طناب و بادبانهای کشتی
sewarage
U
زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
geared
U
مجموع چرخهای دنده دار
gear
مجموع چرخهای دنده دار
total deformation
U
مجموع تمام تغییر شکلها
two person zero sum game
U
بازی دو نفره با مجموع صفر
nordic combined
U
مجموع مسابقات اسکی نوردیک
gears
U
مجموع چرخهای دنده دار
matmen
U
مجموع کشتی گیران و داوران
airspeed
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
U
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
toured
U
سیاحت ماموریت
missions
U
وابسته به ماموریت
appointment quota
U
سهمیه ماموریت
tours
U
سیاحت ماموریت
touring
U
سیاحت ماموریت
mission time
U
مدت ماموریت
political mission
U
ماموریت سیاسی
reinforcing
U
ماموریت تقویتی
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
activity
U
ماموریت عمل
combat duty
U
ماموریت رزمی
commissioned
U
ماموریت دار
mission type
U
متضمن ماموریت
mission type
U
حاوی ماموریت
agencies
U
گماشتگی ماموریت
agency
U
گماشتگی ماموریت
functions
U
ماموریت عمل
functioned
U
ماموریت عمل
function
U
ماموریت عمل
activities
U
ماموریت عمل
abort
U
انصراف از ماموریت
primary mission
U
ماموریت اصلی
fire task
U
ماموریت اتش
staff duty
U
ماموریت ستادی
temporary duty
U
ماموریت موقت
stations
U
محل ماموریت
stationed
U
محل ماموریت
station
U
محل ماموریت
implied task
U
ماموریت استنتاجی
implied mission
U
ماموریت استنتاجی
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
commissioning
U
ماموریت امریه
commissioning
U
ماموریت دادن
commission
U
ماموریت امریه
commission
U
ماموریت دادن
commission
U
ارتکاب ماموریت
task unit
U
یگان ماموریت
field duty
U
ماموریت رزمی
fire mission
U
ماموریت اتش
commissions
U
ماموریت دادن
commissions
U
ماموریت امریه
commissions
U
ارتکاب ماموریت
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com