Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assembly
U
مجمع نشست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meets
U
نشست نشست گاه
meet
U
نشست نشست گاه
center
U
مجمع
convent
U
مجمع
convents
U
مجمع
assembly
U
مجمع
meetings
U
مجمع
societies
U
مجمع
meeting
U
مجمع
society
U
مجمع
convention
U
مجمع
conventions
U
مجمع
archipelago
U
مجمع الجزایر
lague
U
مجمع اتحادیه
archipelagos
U
مجمع الجزایر
constellations
U
مجمع الکواکب
constellation
U
مجمع الکواکب
general assembly
U
مجمع عمومی
clubbed
U
کانون مجمع
general meeting
U
مجمع عمومی
national convention
U
مجمع ملی
the common wealth of learning
U
مجمع ادبا
club
U
کانون مجمع
clubs
U
کانون مجمع
clubbing
U
کانون مجمع
jamborees
U
مجمع پیشاهنگان خوشی
annual general meeting
U
مجمع عمومی سالیانه
jamboree
U
مجمع پیشاهنگان خوشی
annual general meeting
U
مجمع عمومی سالانه
statutory meeting
U
مجمع عمومی قانونی
philippine islands
U
مجمع الجزایر فیلیپین
lague of nations
U
مجمع اتقاق ملل
AGM
U
مجمع عمومی سالانه
international meeting
U
مجمع بین المللی
general meeting
U
مجمع عمومی شرکت
unlawful assembly
U
مجمع غیر قانونی
AGMs
U
مجمع عمومی سالانه
general meeting of share holders
U
مجمع عمومی صاحبان سهام
extraordinary general meeting
U
مجمع عمومی فوق العاده
leaguer
U
عضو مجمع اتفاق ملل
leagues
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
indignation meeting
U
مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
economic and social council
U
به نیابت از طرف مجمع عمومی است
league
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
general assmbly of the united nations
U
مجمع عمومی سازمان ملل متحد
nordic council
U
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
steering committee
U
کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
settlement of the dam
U
نشست سد
seance
U
نشست
settletment
U
نشست
fouling
U
ته نشست
seepage
U
نشست
sittings
U
نشست
symposia
U
هم نشست
symposium
U
هم نشست
symposiums
U
هم نشست
slump
U
نشست
slumped
U
نشست
slumping
U
نشست
slumps
U
نشست
sitting
U
نشست
sessions
U
نشست
sediment
U
ته نشست
sediments
U
ته نشست
session
U
نشست
settlement
U
نشست
siting
U
نشست
trims
U
نشست
trimmest
U
نشست
trim
U
نشست
leakages
U
نشست
leakage
U
نشست
depositions
U
ته نشست
deposition
U
ته نشست
meeting
U
نشست
precipitation
U
ته نشست
consolidation
U
نشست
settlements
U
نشست
meetings
U
نشست
special session
U
نشست ویژه
settlement of the foundation
U
نشست پی گاه
she sat behind me
U
او پشت من نشست
soft spot
U
ناحیه نشست
trim forward
U
نشست سینه
closed meeting
U
نشست مسدود
settlement ratio
U
نسبت نشست
true slump
U
نشست واقعی
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
closed conference
U
نشست مسدود
trim aft
U
نشست پاشنه
to cave in
U
نشست کردن
sinkable
U
نشست کردنی
deposits
U
ته نشست ته نشین
subsided
U
نشست کردن
exudation
U
برون نشست
subsides
U
نشست کردن
extravasate
U
نشست کردن
subsidence
U
نشست فرونشینی
subsidence
U
نشست خاک
subsiding
U
نشست کردن
air landed
U
هوا نشست
annual accumulation of sediment
U
ته نشست سالانه
boring stay
U
محل نشست
electrolytic deposition
U
ته نشست الکترولیتی
calcareous deposit
U
ته نشست اهکی
subside
U
نشست کردن
settles
U
نشست کردن
lacustrine sediment
U
ته نشست دریاچهای
sinking
U
استهلاک نشست
seep in
U
نشست کردن
deposit
U
ته نشست ته نشین
rate of deposition
U
سرعت ته نشست
sink
U
نشست کردن
precipitated rocks
U
سنگهای ته نشست
sinks
U
نشست کردن
lime deposite
U
ته نشست اهکی
settle
U
نشست کردن
shore formation
U
ته نشست دریاچهای
leaky
U
نشست کننده
oil residue
U
ته نشست روغن
annual accumulation of sediment
U
سال اورد ته نشست
special session
U
نشست فوق العاده
extraordinary meeting
U
نشست فوق العاده
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
powwow
U
نشست وگفتگو کردن
seat of settlement
U
محل نشست ساختمان
settlement of abutments
U
نشست تکیه گاه
settlement forecast
U
پیش بینی نشست
She went to the bad.
U
بروز سیاه نشست
She sat beside ( next to ) her mother .
U
کنار مادرش نشست
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
He was favorably impressed by what I told him .
U
حرفم دردلش نشست
The dust was laid ( settled ) .
U
گرد وخاک نشست
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the bird took its perch
U
مرغ روی چوب نشست
exudate
U
ترشح التهابی برون نشست
the veaael was neaped
U
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
To associate ( mix) with someone .
U
با کسی نشست وبر خاست کردن
drop
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
dropped
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
european essembly
U
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
valve seat insert
U
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com