English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
character U مجسم کردن شخصیت
characters U مجسم کردن شخصیت
personalize U شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
scenic U مجسم کننده
visualizer U مجسم کننده
hypotyposis U تشریح مجسم کننده
presence U درنظر مجسم کننده
theanthropic U مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
images U مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
split personality U تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
ingrown U روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
incorporate U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
transplanter U حمل کننده از یک محل وکارنده در محل دیگری
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
incarnate U مجسم
personofied U مجسم
parsonified U مجسم
depicts U مجسم کردن
to picture to oneself U مجسم کردن
depicting U مجسم کردن
depicted U مجسم کردن
image مجسم کردن
portrayal U مجسم سازی
portrayals U مجسم سازی
depict U مجسم کردن
embodied labor U کار مجسم
presentive U مجسم سازنده
picturing U مجسم کردن
pictured U مجسم کردن
the picture of joy U خوشی مجسم
picture U مجسم کردن
figuring U مجسم کردن
figures U مجسم کردن
pictures U مجسم کردن
figure U مجسم کردن
relive U در نظر مجسم کردن
embodies U مجسم کردن دربرداشتن
embodied U مجسم کردن دربرداشتن
relives U در نظر مجسم کردن
embody U مجسم کردن دربرداشتن
embodying U مجسم کردن دربرداشتن
reliving U در نظر مجسم کردن
relived U در نظر مجسم کردن
incarnate U برنگ گوشتی مجسم کردن
picture to oneself U پیش خود مجسم کردن
pictorial U تصویر نما مجسم سازنده
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
incarnationist U کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
zoomorphic U دارای خدایان مجسم بشکل جانور
The painting portrays the death of Nelson. U این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
an impersonal deity U خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
persons U شخصیت
personage U شخصیت
notability U شخصیت
presence U شخصیت
intrapsychic U با شخصیت
sympatric U هم شخصیت
selfdom U شخصیت
identity U شخصیت
identities U شخصیت
individuality U شخصیت
peronality U شخصیت
personages U شخصیت
persona U شخصیت ها
personae U شخصیت ها
personality U شخصیت
person U شخصیت
personalities U شخصیت
personas U شخصیت ها
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
anal personality U شخصیت مقعدی
schizoid personality U شخصیت اسکیزوئید
personification U تجسم شخصیت
personality trait U ویژگی شخصیت
personality type U سنخ شخصیت
legal personality U شخصیت حقوقی
personifies U شخصیت دادن به
personification U شخصیت بخشی
individuate U شخصیت دادن
hypostatize or size U شخصیت دادن به
hysterical personality U شخصیت هیستریایی
personifying U شخصیت دادن به
personality test U ازمون شخصیت
cosmopolite U شخصیت جهانی
personality structure U ساخت شخصیت
personality disorder U اختلال شخصیت
personality disturbance U اختلال شخصیت
personality disintegration U تلاشی شخصیت
personality assessment U ارزیابی شخصیت
personality integration U یکپارچگی شخصیت
personality inventory U پرسشنامه شخصیت
personify U شخصیت دادن به
personality module U واحد شخصیت
personified U شخصیت دادن به
epileptoid personality U شخصیت صرعی
juridical personality U شخصیت حقوقی
dual personality U شخصیت دوگانه
primary personality U شخصیت نخستین
impersonal U فاقد شخصیت
impersonator U شخصیت دهنده
depersonalize U بی شخصیت کردن
characterization U توصیف شخصیت
depersonalization U زوال شخصیت
impersonators U شخصیت دهنده
impersonality U عدم شخصیت
superego U شخصیت اخلاقی
impersonify U شخصیت دادن به
paranoid personality U شخصیت پارانویای
modal personality U شخصیت هنجاری
to create an image for oneself as somebody U شخصیت دادن
syntality U شخصیت گروهی
ethos U شخصیت ملی
shut in personality U شخصیت بسته
personology U شخصیت شناسی
selfhood U شخصیت خودپسندی
inadequate personality U شخصیت نابسنده
multiple personality U شخصیت چندگانه
self U شخصیت جنبه
to have a magnetic personality U شخصیت مغناطیسی داشتن
peronality U انتقادات راجع به شخصیت
personifying U دارای شخصیت کردن
personage U شخصیت بازیگران داستان
personages U شخصیت بازیگران داستان
premorbid personality U شخصیت پیش مرضی
amour propre U عزت نفس شخصیت
personify U دارای شخصیت کردن
luminary U پر فروغ شخصیت تابناک
luminaries U پر فروغ شخصیت تابناک
personifies U دارای شخصیت کردن
corporate U دارای شخصیت حقوقی
being U موجود زنده شخصیت
personified U دارای شخصیت کردن
heart of gold <idiom> U شخصیت بخشنده داشتن
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
psychopathic personality U شخصیت جامعه ستیز
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
personalize U دارای شخصیت کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
corporations U که دارای شخصیت حقوقی باشند
heart of stone <idiom> U شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
ciothes do not make the man. <proverb> U لباس شخصیت نمی آورد .
prepsychotic personality U شخصیت پیش روان پریشی
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
intrapsychic U واقع دردرون شخصیت یا روان
star turn U ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
sixteen factor personality questionnaire U پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
corporation U که دارای شخصیت حقوقی باشند
individuation U تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
california tests of personality U ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
personal remarks U اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi U شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
attribute U [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
epitomized U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomised U متمرکز کردن مجسم کردن
portrayed U توصیف کردن مجسم کردن
portraying U توصیف کردن مجسم کردن
portrays U توصیف کردن مجسم کردن
portray U توصیف کردن مجسم کردن
epitomising U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizing U متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises U متمرکز کردن مجسم کردن
depicture U مجسم کردن نقش کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com