English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
martinet U انضباطی
martinets U انضباطی
indiscipline U بی انضباطی
misbehavior U بی انضباطی
indicipline U بی انضباطی
disciplinary U انضباطی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
disciplinary segregation U زندان انضباطی
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
disciplinary U تنبیه انضباطی
disciplinary punishment U کیفر انضباطی
disciplinary barracks U زندان انضباطی
nunjudicial punishment U تنبیه انضباطی
disciplinary action U تنبیه انضباطی
disciplinarian U نظم دهنده انضباطی
disciplinary U نظم دهنده انضباطی
punishment book U ایین نامه انضباطی
disciplinal U نظم دهنده انضباطی
disciplinarians U نظم دهنده انضباطی
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
the lash U مجازات
penalties U مجازات
sanctions U مجازات
sanction U مجازات
sanctioning U مجازات
pains and penalties U مجازات
sanctioned U مجازات
castigation U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimanding U مجازات
reprimands U مجازات
penalty U مجازات
punishment U مجازات
retribution U مجازات
reprimand U مجازات
wite U مجازات
rocket [British E] U مجازات
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
commutation U تخفیف مجازات
criminous U مستحق مجازات
culpability U قابلیت مجازات
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
deterrent punishment U مجازات ارعابی
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
degrading punishment U مجازات ترذیلی
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
communication of punishment U ابلاغ مجازات
reprieval U تعلیق مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
punitory U متضمن مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
severe punishment U مجازات شاق
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
suspension of punishment U تعلیق مجازات
absolution U انصراف از مجازات
theories of punishment U فلسفه مجازات
punishability U قابلیت مجازات
punishability U مجازات کردنی
fasces U قدرت مجازات
forfeitable U قابل مجازات
suspended sentence U مجازات تعلیقی
theories of punishment U اهداف مجازات
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
pecuniary penalty U مجازات مالی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
principal punishment U مجازات اصلی
to death penalty U اعدام مجازات
probation U تعلیق مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentence U حکم به مجازات
death penalty U مجازات اعدام
punishes U مجازات کردن
punishable U قابل مجازات
punishable U مستحق مجازات
punish U مجازات کردن
sentencing U حکم به مجازات
capital punishment U اعدام مجازات
capital punishment U مجازات اعدام
culpable U قابل مجازات
doom U حکم مجازات
sanction U مجازات کردن
sanctioning U مجازات کردن
agravation of punishment U تشدید مجازات
accessory punishment U مجازات تبعی
punished U مجازات کردن
sanctioned U مجازات کردن
divine legislation U تشدید مجازات
suspended sentences U مجازات تعلیقی
castigator U مجازات کننده
punishment U کیفر مجازات
sanctions U مجازات کردن
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
on probation U به شرط تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
on probation U در دوره تعلیق مجازات
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
penal codes U قانون مجازات عمومی
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
penal code U قانون مجازات عمومی
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
it is death to U مجازات 0000مرگ است
commutation U تبدیل مجازات به اخف
disciplinary control board U کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
punished U مجازات کردن کیفر دادن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
punish U مجازات کردن کیفر دادن
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
impunity U معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com