English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (596 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
princesses U شاهزاده خانم
princess U شاهزاده خانم
princess U شاهدخت شاهزاده خانم
princesse U شاهدخت شاهزاده خانم
princesses U شاهدخت شاهزاده خانم
andromeda U شاهزاده خانم حبشهای که بوسیله پرسوس
prince U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princes U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princeliness U رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
mrs. gadabout U د دری خانم هرجایی خانم
schoolma'am U خانم معلم خانم دبیر
schoolmarm U خانم معلم خانم دبیر
headmistress U خانم مدیر خانم رئیس
headmistresses U خانم مدیر خانم رئیس
missy U دختر خانم خانم
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
demean U رفتار کردن
demeaned U رفتار کردن
treats U رفتار کردن با
to demean oneself U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
demeans U رفتار کردن
to deport oneself U رفتار کردن
treated U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن
treats U رفتار کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
prince U شاهزاده
seigneur U شاهزاده
princes U شاهزاده
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
princelike U شاهزاده وار
princes U شاهزاده بودن
principality U قلمرو شاهزاده
prince of the blood U شاهزاده اصیل
principalities U قلمرو شاهزاده
prince bishop U شاهزاده اسقف
lord U لرد شاهزاده
prince U شاهزاده بودن
princely U شاهزاده وار
lords U لرد شاهزاده
prince consort U همسر شاهزاده
princeling U شاهزاده کوچک
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
princeling U شاهزاده پایین رتبه
princess regent U زن شاهزاده بایب السلطنه
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
psyche U شاهزاده زیبایی که " کوپید"
princelet U شاهزاده کم اهمیت وگمنام
prince regent U شاهزاده نایب السلطنه
princekin U شاهزاده کم اهمیت وگمنام
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
princess regent U شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
missus U خانم
wife U خانم
ma'am U خانم
gentlewoman U خانم
begum U خانم
dame U خانم
lady U خانم
ladies U خانم
signora U خانم
madam U خانم
mistress U خانم
mistresses U خانم
mademe U خانم
madem U خانم
dames U خانم
goodwife U خانم
gentlewomen U خانم
Madonna U خانم من
donna U خانم
dona U خانم
Mrs U خانم
Madonnas U خانم من
missis U خانم
demoiselle U دختر خانم
lady principal U خانم رئیس
senora U بانو خانم
ladykin U خانم کوچولو
gentlewomanlike U خانم وار
waitress U خانم پیشخدمت
housewives U خانم خانه
housewife U خانم خانه
missy U خانم کوچولو
schoolmistresses U خانم رئیس
head mistress U خانم رئیس
knockout <idiom> U خانم زیبا
head mistress U خانم مدیرمدرسه
doctress U حکیم خانم
schoolmistress U خانم رئیس
maid U خانم خدمتکار
faille U روسری خانم ها
lady killer U خانم قرزن
hand bag U کیف دستی خانم ها
electress U خانم انتخاب کننده
senorita U دوشیزه دختر خانم
She is a very captivating lady . U خانم بسیار گیرایی است
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word . U خانم به تمام معنی است
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
cloche U کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
cloches U کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
misconduct U رفتار بد
conduct U رفتار
demeanor U رفتار
treatment U رفتار
behaviour U رفتار
demeanour U رفتار
conducts U رفتار
conducted U رفتار
dealing U رفتار
ergasia U رفتار
exploiting U : رفتار
exploit U : رفتار
geste U رفتار
gest U رفتار
exploits U : رفتار
conducting U رفتار
ethic U رفتار
comports U رفتار
comporting U رفتار
gestured U رفتار
treament U رفتار
actions U رفتار
action U رفتار
gesturing U رفتار
thews U رفتار
behavio U رفتار
demarche U رفتار
comport U رفتار
demarch U رفتار
comportment U رفتار
behavior U رفتار
haviour U رفتار
deportment U رفتار
behaviuor U رفتار
treatments U رفتار
comported U رفتار
bad conduct U سو رفتار
havings U رفتار
gesture U رفتار
behavior repertoire U خزانه رفتار
conducts U رفتار اخلاقی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com