English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
positivity U مثبت بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
look at the world through rose-colored glasses <idiom> U خیلی مثبت بودن
Other Matches
positive U قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
justificatory U مثبت
affirmative U مثبت
declaratory U مثبت
poss U مثبت
affirmatory U مثبت
positive U مثبت
assertive U مثبت
positive glow U شعله مثبت
positive feedback U واخوراند مثبت
positive lead U سیم مثبت
positive feedback U بازخورد مثبت
positive electricity U الکتریسیته مثبت
positive wire U سیم مثبت
positive correlation U همبستگی مثبت
positive element U سازه مثبت
positive economics U اقتصاد مثبت
positive electrode U الکترد مثبت
positive electricity U برق مثبت
positive logic U منطق مثبت
affirmative اظهار مثبت
affirmative U عبارت مثبت
posivite ray U پرتو مثبت
positively skewed U چوله مثبت
positive transmission U پخش مثبت
positive transference U انتقال مثبت
positive transfer U انتقال مثبت
positive slope U شیب مثبت
positive skewness U چولگی مثبت
positive sign U علامت مثبت
positive side U بخش مثبت
positive relation U رابطه مثبت
positive reinforcement U تقویت مثبت
positive potential U پتانسیل مثبت
positive plate U صفحه مثبت
positive modulation U تحمیل مثبت
positive modulation U پخش مثبت
positive film U فیلم مثبت
positive conductor U سیم مثبت
anode U قطب مثبت
anode U الکترود مثبت
anodes U قطب مثبت
cation U یون مثبت
anodes U الکترود مثبت
affirmatively U بطور مثبت
active balance U مانده مثبت
active balance U موازنه مثبت
hot wire U سیم مثبت
hot-wire U سیم مثبت
hot-wired U سیم مثبت
hot-wires U سیم مثبت
hot-wiring U سیم مثبت
pro- U جنبه مثبت
pro U جنبه مثبت
positive column U ستون مثبت
positive brush U زغال مثبت
positive balance U مانده مثبت
aye U رای مثبت
plus U افزودن به مثبت
positive acceleration U شتاب مثبت
nonposetive U غیر مثبت
assertion U افهار مثبت
an a answer U پاسخ مثبت
if so U در صورت مثبت
false positive U مثبت کاذب
zincoid U قطب مثبت
yea U رای مثبت
positivism U مثبت گرایی
positive pole U قطب مثبت
positive charge U بار مثبت
anode U قطب مثبت باطری
averment U افهار قطعی یا مثبت
positron U ذره کوچک مثبت
yea-sayer U گوینده [رای] مثبت
cardinals U عدد صحیح مثبت
positive skewness U عدم تقارن مثبت
positive feeder U سیم تغذیه مثبت
positive cotton effect U پدیده مثبت کاتن
positively U محققا" بطور مثبت
positive terminal U قطب مدار مثبت
positive post U قطب مدار مثبت
positive integer U عدد صحیح مثبت
take down <idiom> U مثبت وضبط صحبتها
cardinal U عدد صحیح مثبت
positive definite matrix U ماتریس همیشه مثبت
yea U بلکه رای مثبت
crater in positive carbon U گودی کربن مثبت
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
factorial U حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
anodes U قطب مثبت باطری
amphoteric U دارای برق مثبت و منفی
hydrogen ion U یون +H با بار الکتریکی مثبت
to yet had it U طرف مثبت اکثریت را دارند
anodes U ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
polar U دارای الکتریسیته مثبت و منفی
anode U ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anodize U بصورت قطب مثبت در اوردن
positive integer U عدد صحیح مثبت [ریاضی]
anode glow U شعله مثبت فضای روشن اند
polarities U وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
favorable balance of trade U موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
unipolar U سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
polarity U وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
plus sign U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus signs U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
cation U یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
bipolar U استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
anticathode U قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
reverse U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverses U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing U وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
polarity U بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarities U بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
complementation U سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
leontief matrix U اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
unipolar U که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
haze U گرفته بودن مغموم بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
want U فاقد بودن محتاج بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
have U مالک بودن ناگزیر بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com