Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pneumotropic
U
متمایل به نسج ریوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phthisis
U
سل ریوی
white plague
U
سل ریوی
pulmonary
U
ریوی
pulmonory
U
سل ریوی
pneumogastric
U
ریوی ومعدی
pulmonary a
U
سکته ریوی
pulmonary discases
U
امراض ریوی
pulmonary plexus
U
خلط ریوی
wind broken
U
ریوی شده
cardiopulmonary
U
قلبی- ریوی
pneumogastric
U
ریوی- معدی
nervus vagus
U
عصب ریوی-معدی
vagus nerve
U
عصب ریوی-معدی
semilunar valve
U
دریچههای ریوی وائورت در قلب
pneumohemorrhage
U
که یکجوران فجایاسکته ریوی است
pleura
U
پرده جنب غشاء مایی ریوی
inclinatory
U
متمایل
inclinable
U
متمایل
swept
U
متمایل
prone
U
متمایل
partial
U
متمایل به
oriented
U
متمایل به
minded
U
متمایل
propense
U
متمایل
avid
U
متمایل
amenable
U
متمایل
yellowy
U
متمایل به زردی
trepan
U
متمایل شدن
biassed
U
متمایل بیکسو
downward
U
متمایل بپایین
swimmy
U
متمایل بگیجی
cephalad
U
متمایل بطرف سر
contractive
U
متمایل به انقباض
dancy
U
متمایل به رقص
dermotropic
U
متمایل به پوست
fattish
U
متمایل به چاق
grayish
U
متمایل به خاکستری
longish
U
متمایل به درازی
tendentious
U
متمایل متوجه
runny
U
متمایل بدویدن
fain
U
متمایل بخشنودی
greenish
U
متمایل به سبز
apt
U
متمایل اماده
inclines
U
متمایل کردن
expansive
U
متمایل به توسعه
inclines
U
متمایل شدن
like
U
متمایل به تساوی
incline
U
متمایل شدن
incline
U
متمایل کردن
likes
U
متمایل به تساوی
liked
U
متمایل به تساوی
mind to do a thing
U
متمایل کردن به کاری
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
pruplish
U
متمایل به رنگ ارغوانی
suicidal
U
وابسته یا متمایل به خودکشی
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
zenkatsu dachi
U
ایستادن متمایل به جلو
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
forward slope
U
شیب متمایل به جلو
adaxial
U
متمایل بطرف محور
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
cephalad
U
متمایل بطرف راس
deasil
U
متمایل بطرف راست
sway
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
swayed
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
coral pink
U
رنگ ارغوانی متمایل به زردکمرنگ
sways
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
antrorse
U
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
neologian
U
متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
lie over
U
بتاخیر افتادن متمایل شدن
lopsided
U
متمایل بیک طرف بی قرینه
biases
U
بیک طرف متمایل کردن
bias
U
بیک طرف متمایل کردن
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
beryl
U
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
tint
U
[هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
blae
U
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com