Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antagonistic
U
خصومت امیز رقابت امیز
inimically
U
بطور خصومت امیز
hostile
U
خصومت امیز متخاصم
battle royal
U
نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
evasive steering
U
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
rat race
U
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
ill will
U
خصومت
enmity
U
خصومت
antagonism
U
خصومت
enemity
U
خصومت
hostility
U
خصومت
hostilities
U
خصومت
bad blood
U
خصومت
virulence
U
خصومت
adverseness
U
خصومت
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
rancour
U
خصومت دیرین
cobelligerent
U
شریک درتجاوز یا خصومت
rancor
U
بدخواهی خصومت دیرین
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
siege mentality
U
احساس مورد حمله و خصومت بودن
trickiest
U
خدعه امیز مهارت امیز
trickier
U
خدعه امیز مهارت امیز
tricky
U
خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory
U
سرزنش امیز تعرض امیز
gratulant
U
تهنیت امیز تبریک امیز
admonitory
U
نصیحت امیز توبیخ امیز
incriminatory
U
تهمت امیز اتهام امیز
suasive
U
ترغیب امیز تحریک امیز
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
thereof
U
متعلق به ان
thereof=of that
U
متعلق به ان
appurtenant
U
متعلق
anaclitic
U
متعلق به
dependent
U
متعلق
hereof
U
متعلق باین
hempen
U
متعلق به شاهدانه
hypnic
U
متعلق بخواب
conventual
U
متعلق بخانقاه
chromic
U
متعلق به کرومیوم
bridal
U
متعلق بعروس
heraldic
U
متعلق به منادی
arcadian
U
متعلق به ارکاد
alary
U
متعلق به بال
adamic
U
متعلق به ادم
our
U
متعلق بما
my
U
متعلق بمن
attached
U
مربوط متعلق
therof
U
متعلق بان
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
oversea
U
متعلق بماوراء دریاها
acromial
U
متعلق بنوک شانه
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
then
U
متعلق بان زمان
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
ci devant
U
متعلق بدوره سابق
It belongs to him personally.
U
متعلق بشخص اوست
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
epigraphic
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
non human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
accipitrine
U
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
epigraphical
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
alar
U
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
non-human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
this house belong tome
U
این خانه متعلق بمن است
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
quicquid plantatur solo , solo cedit
U
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
library
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
extra atmospheric
U
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
libraries
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
repel
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
neotropical
U
متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
abhorrer
U
دشمن
enemy
U
دشمن
adversaries
U
دشمن
foes
U
دشمن
at d.
U
دشمن
adversary
U
دشمن
foe
U
دشمن
enemies
U
دشمن
foeman
U
دشمن
adversarial
U
دشمن
xenophobe
U
دشمن
hostile
U
دشمن
xenophobe
U
دشمن بیگانه
alien enemy
U
دشمن خارجی
antichrst
U
دشمن مسیح
hostile artillery
U
توپخانه دشمن
engagement
U
درگیری با دشمن
antagonized
U
دشمن کردن
hateable
U
دشمن داشتنی
arch enemy
U
دشمن بزرگ
archenemy
U
دشمن بزرگ
antagonising
U
دشمن کردن
engagements
U
درگیری با دشمن
the enemy
U
کشتی دشمن
the enemy
U
نیروی دشمن
nemesis
U
دشمن بزرگ
fronting
U
سمت دشمن
antagonises
U
دشمن کردن
enemy
U
دشمن کردن
antagonised
U
دشمن کردن
front
U
سمت دشمن
man hater
U
دشمن ادم
enemies
U
دشمن کردن
unfriendly
U
دشمن ناشناس
potential enemy
U
دشمن حتمی
potential enemy
U
دشمن اصلی
waned
U
جنگ دشمن
enemy state
U
حکومت دشمن
enemy forces
U
نیروهای دشمن
contains
U
احاطه دشمن
contained
U
احاطه دشمن
antagonists
U
رقیب دشمن
antagonist
U
رقیب دشمن
contain
U
احاطه دشمن
evades
U
گریز از دشمن
wane
U
جنگ دشمن
evading
U
گریز از دشمن
wanes
U
جنگ دشمن
waning
U
جنگ دشمن
evade
U
گریز از دشمن
feudist
U
متحد دشمن
merged
U
دشمن فاهر شد
hostile battery
U
اتشبار دشمن
antagonizing
U
دشمن کردن
antagonize
U
دشمن کردن
antagonizes
U
دشمن کردن
enemy state
U
دولت دشمن
evaded
U
گریز از دشمن
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
One enemy is one too many.
U
یک دشمن هم زیاد است
harass
U
ناراحت کردن دشمن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com