Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drilling attachment
U
متعلقات مربوط به مته کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
back end server
U
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
modals
U
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal
U
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
fittings
U
متعلقات
paraphernalia
U
متعلقات
belonging
U
متعلقات
accessories
U
متعلقات
belongings
U
متعلقات
appurtenence
U
متعلقات
appurtenant
U
متعلقات
accessory
U
متعلقات
onstead
U
خانه با متعلقات
fuse gear
U
متعلقات فیوز
steading
U
خانه با متعلقات
purtenance
U
دل و روده متعلقات
machine accessory
U
متعلقات دستگاه
extra equipment
U
متعلقات ویژه
gripping device
U
متعلقات گیره و بست
dead load
U
وزن ثابت و متعلقات ان
belonging
U
متعلقات واموال دارایی
ground tackle
U
زنجیر لنگر و متعلقات ان
appurtenance
U
حالت ربط و اتصال متعلقات
head
U
توپی کامل و سایر متعلقات
attachment
U
متعلقات زیر امر قرار دادن
accessory of section
U
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
curatorial
U
مربوط به
germane
U
مربوط
relevant
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
proper
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
lineal
U
مربوط به خط
as for
U
مربوط به
hydraulic
U
مربوط به اب
coherent
U
مربوط
for
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
pertinenet
U
مربوط
correspondent
U
مربوط به
apposite
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
correspondents
U
مربوط به
vespertinal
U
مربوط به شب
pertinent
U
مربوط به
related
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
affined
U
مربوط
condequent
U
مربوط
as to
U
عطف به مربوط به
budgetary
U
مربوط به بودجه
treats
U
مربوط بودن به
treated
U
مربوط بودن به
treat
U
مربوط بودن به
affiliate
U
مربوط ساختن
affiliated
U
مربوط ساختن
materials
U
مربوط جسم
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliates
U
مربوط ساختن
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
affiliating
U
مربوط ساختن
astro
U
مربوط به نجوم
atomistic
U
مربوط به اتم
sensorimotor
U
مربوط به حس حرکت
anal
U
مربوط به مقعد
c
U
مربوط به کامپیوتر
aguish
U
مربوط به تب و لرز
britannic
U
مربوط به بریتانیا
brumal
U
مربوط به زمستان
bear on
U
مربوط بودن
numerical
U
مربوط به اعداد
quadrantal
U
مربوط به تراز
pyric
U
مربوط به سوختن
tutorials
U
مربوط به قیمومت
ghostly
U
مربوط به روح
basal
U
مربوط به ته یابنیان
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
histrionic
U
مربوط به نمایش
existential
U
مربوط به هستی
tutorial
U
مربوط به قیمومت
bardic
U
مربوط به رامشگری
pyrotechnic
U
مربوط به فن اتشبازی
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
capitular
U
مربوط بفصل
caloric
U
مربوط به کالری
procephalic
U
مربوط به جلو سر
professorate
U
مربوط به استادی
calligraphic
U
مربوط به خطاطی
self-
U
مربوط به خود
glyptic
U
مربوط به حکاکی
hypophyseal
U
مربوط به هیپوفیز
immunologic
U
مربوط به مصونیت
contiguous
U
مربوط بهم
faunae
U
مربوط به جانوران
inspectional
U
مربوط به بازرسی
insurrectional
U
مربوط به شورش
expiratory
U
مربوط به زفیر
glossal
U
مربوط به زبان
personal
U
مربوط به کسی
irrelative
U
نا مربوط مطلق
ecumenical
U
مربوط به سرتاسرجهان
fistulous
U
مربوط به ناسور
janitorial
U
مربوط به فراشی
verbs
U
مربوط به صدا
verb
U
مربوط به صدا
mammary
U
مربوط به پستانداران
mammary
U
مربوط به پستان
filiate
U
مربوط ساختن
goidelic
U
مربوط بسلت
genethliac
U
مربوط به طالع
haemic
U
مربوط بخون
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
garlicky
U
مربوط به سیر
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
hominoid
U
مربوط به بشر
polar
U
مربوط به قط بها
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
horsy
U
مربوط به اسب
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
hydropic
U
مربوط به استسقاء
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
Hellenic
U
مربوط به یونان
womanish
U
مربوط به زن یا زنان
occupational
U
مربوط به شغل
coherently
U
بطور مربوط
collegial
U
مربوط به دانشکده
parental
U
مربوط به والدین
prospective
U
مربوط به اینده
osteal
U
مربوط باستخوان
ovarial
U
مربوط به تخمدان
paratroop
U
مربوط به چتربازی
churchly
U
مربوط به کلیسا
chromic
U
مربوط به کرومیوم
chromatic
U
مربوط به رنگها
pertain to
U
مربوط بودن به
domiciliary
U
مربوط به خانه
pertian
U
مربوط بودن
photo-
U
مربوط به نور
cerebellar
U
مربوط به مخچه
dictatorial
U
مربوط به دیکتاتور
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
polar
U
مربوط به قطب
avuncular
U
مربوط بدایی
larcenous
U
مربوط به دزدی
divisional
U
مربوط به تقسیم
dictoral
U
مربوط به دکتری
metabolical
U
مربوط به متابولیزم
vehicular
U
مربوط به خودرو
futuristic
U
مربوط به اینده
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
climatic
U
مربوط به اب وهوا
operatic
U
مربوط به اپرا
communist
U
مربوط به کمونیسم
communists
U
مربوط به کمونیسم
computational
U
مربوط به یک محاسبه
thermal
U
مربوط به گرما
norse
U
مربوط به اسکاندیناوی
numeric
U
1-مربوط به اعداد. 2-
narcotic
U
مربوط به موادمخدره
material
U
مربوط جسم
typographic
U
مربوط به چاپ
weaponary
U
مربوط به اسلحه
woodsy
U
مربوط به جنگل
fractional
U
مربوط به بخشهایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com