English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pointer U متصدی کنترل درجه توپ
pointers U متصدی کنترل درجه توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engineman U درجه دار متصدی موتور
checkman U متصدی کنترل اب دیگ بخار
pointers U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointer U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
cable rigging tension chart U جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
operators U متصدی
vacant U بی متصدی
in charge U متصدی
incumbents U متصدی
responsible U متصدی
incumbent U متصدی
warden U متصدی
operator U متصدی
runners U متصدی
runner U متصدی
users U متصدی ها
quartermasters U متصدی
operator U متصدی
clerk U متصدی
operators U متصدی ها
clerks U متصدی
quartermaster U متصدی
user U متصدی
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
radioman U متصدی بی سیم
signal man U متصدی علائم
operator U متصدی دستگاه
auctioneers U متصدی مزایده
signalman U متصدی علائم
operator U متصدی ماشین
radar operator U متصدی رادار
auctioneer U متصدی حراج
auctioneer U متصدی مزایده
radarman U متصدی رادار
operators U متصدی ماشین
operators U متصدی دستگاه
auctioneers U متصدی حراج
radio operator U متصدی بی سیم
ruling U رایج متصدی
radar man U متصدی رادار
chartulary U متصدی بایگانی
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
winch driver U متصدی دوار
acting U کفیل متصدی
officers U مامور متصدی
groundskeeper U متصدی زمین
harbour master U متصدی بندر
turf accountants U متصدی شرطبندی
curators U نگهبان متصدی
yard man U متصدی محوطه
supplier U متصدی ملزومات
suppliers U متصدی ملزومات
cataloguer U متصدی کاتالوگ
cataloger U متصدی کاتالوگ
salespersons U متصدی فروش
salesperson U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
rulings U رایج متصدی
ammunition handler U متصدی مهمات
adman U متصدی اعلانات
curator U نگهبان متصدی
time keeper U متصدی اوقات
operator console U پیشانه متصدی
receiver U متصدی دریافت
fitters U متصدی نصب
unattended U بدون متصدی
fitter U متصدی نصب
receptionist U متصدی پذیرش
receivers U متصدی دریافت
machine operator U متصدی ماشین
infirmarian U متصدی بیمارستان
litter bearer U متصدی برانکارد
officer U مامور متصدی
operator command U فرمان متصدی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
carriers U متصدی حمل و نقل
time keeper U متصدی اوقات کار
teletypist U متصدی دوره نگاره
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
wagoner U متصدی حمل ونقل
watertender U متصدی مخازن اب ناو
stoker U متصدی سوخت کوره
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
contracting officer U افسر متصدی پیمان
pressman U متصدی ماشین چاپ
pressmen U متصدی ماشین چاپ
common carrier U متصدی حمل ونقل
officers U متصدی ضابط عدلیه
carrier U متصدی حمل و نقل
turf accountant متصدی شرط بندی
hold captain U متصدی انبار کشتی
heaters U متصدی گرم کردن
heater U متصدی گرم کردن
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
majordomo U متصدی امور خانوادگی
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
church warden U متصدی دارایی کلیسا
boiler maker U متصدی دیگ بخار
biddy U متصدی نظافت خانه
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
fish warden U متصدی امور شیلات
forwarder U متصدی حمل و نقل
data entry operator U متصدی داده دهی
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
titular U متصدی دارای عنوانی
officer U متصدی ضابط عدلیه
my p U متصدی پیش ازمن
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
prontonotary U متصدی امضاء احکام
prothonotary U متصدی امضاء احکام
orchardman U متصدی باغ میوه
orchardist U متصدی باغ میوه
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
billposter U متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
machinists U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinist U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
fireman U متصدی اتش خانه موتور
firemen U متصدی اتش خانه موتور
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
throttleman U متصدی دستگیره سرعت ناو
time keeper U متصدی ثبت اوقات کار
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
to put in possession U مالکیت دادن متصدی کردن
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
signal box U توقف گاه متصدی علائم
vigorish U سود متصدی شرط بندی
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
weeder U متصدی چیدن علف هرزه
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator U متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com