Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operator
U
متصدی دستگاه
operators
U
متصدی دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
machinist
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stenotypisht
U
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
Other Matches
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
U
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
quartermaster
U
متصدی
quartermasters
U
متصدی
operator
U
متصدی
vacant
U
بی متصدی
incumbents
U
متصدی
incumbent
U
متصدی
clerks
U
متصدی
clerk
U
متصدی
warden
U
متصدی
user
U
متصدی
users
U
متصدی ها
in charge
U
متصدی
operators
U
متصدی ها
operator
U
متصدی
runner
U
متصدی
runners
U
متصدی
operators
U
متصدی
responsible
U
متصدی
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
radar operator
U
متصدی رادار
winch driver
U
متصدی دوار
unattended
U
بدون متصدی
suppliers
U
متصدی ملزومات
supplier
U
متصدی ملزومات
salespersons
U
متصدی فروش
yard man
U
متصدی محوطه
rulings
U
رایج متصدی
ammunition handler
U
متصدی مهمات
radarman
U
متصدی رادار
radio operator
U
متصدی بی سیم
radioman
U
متصدی بی سیم
salespeople
U
متصدی فروش
salesperson
U
متصدی فروش
ruling
U
رایج متصدی
adman
U
متصدی اعلانات
signal man
U
متصدی علائم
signalman
U
متصدی علائم
fitter
U
متصدی نصب
fitters
U
متصدی نصب
receiver
U
متصدی دریافت
time keeper
U
متصدی اوقات
receivers
U
متصدی دریافت
auctioneer
U
متصدی مزایده
operators
U
متصدی ماشین
curator
U
نگهبان متصدی
curators
U
نگهبان متصدی
receptionist
U
متصدی پذیرش
radar man
U
متصدی رادار
auctioneers
U
متصدی حراج
acting
U
کفیل متصدی
officers
U
مامور متصدی
officer
U
مامور متصدی
auctioneers
U
متصدی مزایده
turf accountants
U
متصدی شرطبندی
operator
U
متصدی ماشین
groundskeeper
U
متصدی زمین
chartulary
U
متصدی بایگانی
cataloguer
U
متصدی کاتالوگ
operator console
U
پیشانه متصدی
machine operator
U
متصدی ماشین
litter bearer
U
متصدی برانکارد
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
harbour master
U
متصدی بندر
operator command
U
فرمان متصدی
cataloger
U
متصدی کاتالوگ
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
auctioneer
U
متصدی حراج
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
watertender
U
متصدی مخازن اب ناو
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
keypunch operator
U
متصدی منگنه زنی
data entry operator
U
متصدی داده دهی
officer
U
متصدی ضابط عدلیه
liquidators
U
متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator
U
متصدی امورتصفیه شرکت
officers
U
متصدی ضابط عدلیه
carriers
U
متصدی حمل و نقل
pressman
U
متصدی ماشین چاپ
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
mess treasurer
U
متصدی صندوق باشگاه
heater
U
متصدی گرم کردن
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
pressmen
U
متصدی ماشین چاپ
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
heaters
U
متصدی گرم کردن
turf accountant
متصدی شرط بندی
carrier
U
متصدی حمل و نقل
my p
U
متصدی پیش ازمن
teletypist
U
متصدی دوره نگاره
time keeper
U
متصدی اوقات کار
fish warden
U
متصدی امور شیلات
orchardman
U
متصدی باغ میوه
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
stoker
U
متصدی سوخت کوره
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
ammunition handler
U
متصدی جابجایی مهمات
boiler maker
U
متصدی دیگ بخار
forwarding agent
U
متصدی حمل ونقل
biddy
U
متصدی نظافت خانه
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
forwarder
U
متصدی حمل و نقل
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
orchardist
U
متصدی باغ میوه
liftman
U
اسانسورچی متصدی اسانسور
oilking
U
متصدی سوخت و اب کشتی
titular
U
متصدی دارای عنوانی
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
hold captain
U
متصدی انبار کشتی
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
firemen
U
متصدی اتش خانه موتور
gamekeeper
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
fireman
U
متصدی اتش خانه موتور
weeder
U
متصدی چیدن علف هرزه
gamekeepers
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
stevedore
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
bee-keepers
U
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keeper
U
متصدی نگهداری از زنبور عسل
vigorish
U
سود متصدی شرط بندی
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
stevedore
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
engineman
U
درجه دار متصدی موتور
time keeper
U
متصدی ثبت اوقات کار
pointers
U
متصدی کنترل درجه توپ
account executive
U
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
pointer
U
متصدی کنترل درجه توپ
checkman
U
متصدی کنترل اب دیگ بخار
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
billposter
U
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
throttleman
U
متصدی دستگیره سرعت ناو
stickboy
U
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
hotwalker
U
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
pointers
U
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
lictor
U
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
king of arms
U
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollsters
U
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollster
U
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
clerk of the scale
U
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
vertical control operator
U
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
brakeman
U
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
common carrier
U
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
aviarist
U
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
pointer
U
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
sacristan
U
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
masters of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
sacrist
U
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
verderor
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk
U
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderer
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
verger
U
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com