English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
church warden U متصدی دارایی کلیسا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impropriator U تفریط کننده دارایی کلیسا
impropriation U دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
verger U متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
exonarthex U [هشتی ورودی کلیسا خارج از نمای اصلی کلیسا]
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
prebendary U دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
elder U ارشد کلیسا شیخ کلیسا
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
finances U رسته دارایی دارایی
financed U رسته دارایی دارایی
financing U رسته دارایی دارایی
finance U رسته دارایی دارایی
purse U دارایی
pursing U دارایی
purses U دارایی
financing U دارایی
pursed U دارایی
finances U دارایی
asset U دارایی
estates U دارایی
estate U دارایی
portfolios U دارایی
portfolio U دارایی
finance U دارایی
financed U دارایی
means U دارایی
possession U دارایی
wealth U دارایی
fortunes U دارایی
property U دارایی
holding U دارایی
fortune U دارایی
circulating asset U دارایی جاری
finance office U اداره دارایی
ministry of f. U وزارت دارایی
finance officer U افسر دارایی
to take an inventory of U صورت دارایی
financial agency U اداره دارایی
possession U دارایی متصرفات
hab U داشتن دارایی
inventory U دفتر دارایی
personalty U دارایی شخصی
cham cell or of the e. U وزیر دارایی
assets and equities U دارایی ودیون
current assets U دارایی جاری
current asset U دارایی جاری
private property U دارایی شخصی
personal chattels U دارایی منقول
finance ministry U وزارت دارایی
temporality U دارایی دینوی
circulating asset U دارایی در گردش
money bag U دارایی دولت
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
personal state U دارایی منقول
property tax U مالیات دارایی
assets U مایملک دارایی
Chancellors of the Exchequer U وزیر دارایی
intendant U پیشکار دارایی
installation property U دارایی قسمت
thing U اسباب دارایی
equities U دارایی شرکاء
Chancellor of the Exchequer U وزیر دارایی
equity U دارایی شرکاء
fortunes U دارایی ثروت
capital goods U دارایی ثابت
liabilities and assets U بدهی و دارایی
weal U ثروت دارایی
weals U ثروت دارایی
hereditament U دارایی غیرمنقول
fortune U دارایی ثروت
real account U حساب دارایی غیرمنقول
private property U دارایی شخصی بلامعارض
personal chattels U دارایی شخصی منقول
hotch U سرجمع کردن دارایی
hereditaments U دارایی غیر منقول
belonging U متعلقات واموال دارایی
inventory U صورت دارایی موجودی
personal property U دارایی شخصی منقول
property book U دفتر دارایی یکان
immovable U دارایی غیر منقول
capital account U حساب دارایی وسرمایه
real property U دارایی غیر منقول
disinvestment U خرج دارایی بی چیزی
financing U قسمت مالی یا دارایی
finance U قسمت مالی یا دارایی
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
financed U قسمت مالی یا دارایی
dedicated assets U دارایی وقف شده
jointure U دارایی مشترک زن و شوهر
finances U قسمت مالی یا دارایی
holding U دراختیار داشتن دارایی
draw up inventory U تنظیم صورت دارایی
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
bethel U کلیسا
churchgoers U کلیسا رو
kirk U کلیسا
church U کلیسا
stair towers turrets U کلیسا
churches U کلیسا
churchgoer U کلیسا رو
quartermasters U متصدی
clerk U متصدی
clerks U متصدی
quartermaster U متصدی
in charge U متصدی
runner U متصدی
operator U متصدی
incumbents U متصدی
incumbent U متصدی
user U متصدی
operators U متصدی
operators U متصدی ها
users U متصدی ها
operator U متصدی
warden U متصدی
runners U متصدی
vacant U بی متصدی
responsible U متصدی
heir in tail U وارث دارایی حبس شده
state of in her itance U ملک یا دارایی قابل توارث
assets U ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
chattel U مال منقول دارایی شخصی
appreciation U افزایش ارزش دارایی و موجودی
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
inventorial U مربوط به دفتر دارایی فهرستی
inventory reconciliation U تطابق موجودی با دارایی یکان
appreciations U افزایش ارزش دارایی و موجودی
installation property book U دفتر دارایی قسمت یا یکان
realty U دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
contents of a vessel U دارایی یامحتویات فرف مظروف
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
to sell up a debtor U دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
realty U دارایی غیر منقول ملک
steeples U برج کلیسا
churchly U مربوط به کلیسا
transepts U جناح کلیسا
nave U رواق کلیسا
chapelry U حوزه کلیسا
naves U رواق کلیسا
Ecclesilogy U کلیسا شناسی
double church U کلیسا دو طبقه
congregations U حضاردر کلیسا
steeples U مناره کلیسا
congregation U حضاردر کلیسا
churchmen U نگهبان کلیسا
crypt U سرداب کلیسا
facing the church U روبروی کلیسا
churchman U نگهبان کلیسا
ecclesiastical U منسوب به کلیسا
churchyards U حیاط کلیسا
god's acre U محوطه کلیسا
churchyards U حصار کلیسا
chancel U محراب کلیسا
churchyard U حیاط کلیسا
steeple U مناره کلیسا
transept U بازویی کلیسا
churchyard U حصار کلیسا
transept U جناح کلیسا
transepts U بازویی کلیسا
crypts U سرداب کلیسا
steeple U برج کلیسا
ostiary U دربان کلیسا
lay reader U قاری کلیسا
sextons U خادم کلیسا
sexton U خادم کلیسا
tympan U جبهه کلیسا
undercroft U اتاق کلیسا
tympanum U جبهه کلیسا
territoriality U کلیسا سالاری
territorialism U کلیسا سالاری
nave portal U مدخل کلیسا
tympanon U جبهه کلیسا
kirkman U عضو کلیسا
croud U سرداب کلیسا
presbyter U شیخ کلیسا
crowde U سرداب کلیسا
camarin U معبد در کلیسا
blind storey U تریبون کلیسا
crowd U سرداب کلیسا
ambulacrum U صحن کلیسا
croude U سرداب کلیسا
kirk U به کلیسا رفتن
operator command U فرمان متصدی
signalman U متصدی علائم
signal man U متصدی علائم
radioman U متصدی بی سیم
radio operator U متصدی بی سیم
radarman U متصدی رادار
radar operator U متصدی رادار
cataloguer U متصدی کاتالوگ
radar man U متصدی رادار
cataloger U متصدی کاتالوگ
salespersons U متصدی فروش
receptionist U متصدی پذیرش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com